کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تدبیر ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تدبیر ساختن
لغتنامه دهخدا
تدبیر ساختن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) تدبیرکردن . اندیشیدن . چاره کردن : اگر صواب بینند به بهانه ٔ شکار برنشینند... تا وی با ابوعبداﷲ و غلامی چند نزدیک ایشان آید و این کار را تدبیری سازند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 220). برحسب آنچه خوانیم تدبیر دیگر میساز...
-
واژههای مشابه
-
تدبير
دیکشنری عربی به فارسی
صرفه جويي , کم خرجي
-
نیک تدبیر
لغتنامه دهخدا
نیک تدبیر. [ ت َ ] (ص مرکب ) نیک رای . نیک اندیش : الا ای نیک مرد نیک تدبیرجوانمردی جهان طبع و جهانگیر.سعدی .
-
بی تدبیر
فرهنگ واژههای سره
نابخرد
-
contingency management, CM 1
تدبیر پیایندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] روشی مبتنی بر شرطیشدگی کلاسیک که با استفاده از تشویق و تنبیه، احتمال اقدام به مصرف مواد را در مُراجع کاهش میدهد
-
tactical concept
تدبیر راهکنشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] شرح وضعیتی اجمالی که مبنای پذیرفتهای است برای بسط و تکمیل رهنامۀ راهکنشی در آینده
-
concept of operations, commanders concept, CONOPS
تدبیر عملیات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] طرح و تصور فرمانده از یک یا مجموعهای از عملیات
-
حسن تدبیر
لغتنامه دهخدا
حسن تدبیر. [ ح ُ ن ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش تدبیری : بحسن تدبیر و لطف رعایت مالی فراوان حاصل کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 359).هم از حسن تدبیر و رأی تمام به آهستگی گفتش ای نیکنام .سعدی (بوستان ).
-
چشمه ٔ تدبیر
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ تدبیر. [ چ َ /چ ِ م َ / م ِ ی ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از مغز سر آدمی . منبع عقل و قوه ٔ متفکره . (برهان ). کنایه از مغز سر و قوه ٔ متفکره . (آنندراج ). مغز سر آدمی ، چه منبع عقل و قوه ٔ متفکره است . (ناظم الاطباء). || کنایه از م...
-
تدبير منزلي
دیکشنری عربی به فارسی
خانه داري , اداره منزل
-
تدبیر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تآمر , تامل , حصة
-
تدبير الإنقلاب
دیکشنری عربی به فارسی
طراحي کودتا
-
moderation management, MM
تدبیر اندازهنوشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] یکی از روشهای زیانکاهی برای آموزش خودمهاری و خودتنظیمی به الکلنوشانی که خواهان کاهش یا قطع مصرف الکل هستند
-
تدبیر و تامل
فرهنگ گنجواژه
تأمل، تعمق.