کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تداول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تداول
/tadāvol/
معنی
۱. رایج شدن.
۲. [قدیمی] از یکدیگر دستبهدست گرفتن؛ چیزی را بهنوبت از همدیگر گرفتن؛ چیزی را به هم دادن و گرفتن؛ دستبهدست گرداندن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جریان، رسم، رواج، رونق، شیوع، عادت، عرف
۲. کاربرد، استعمال
۳. رایج شدن، رواج یافتن، شایع شدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تداول
واژگان مترادف و متضاد
۱. جریان، رسم، رواج، رونق، شیوع، عادت، عرف ۲. کاربرد، استعمال ۳. رایج شدن، رواج یافتن، شایع شدن
-
تداول
فرهنگ فارسی معین
(تَ وُ) [ ع . ] (مص ل .) دست به دست شدن ، رایج شدن .
-
تداول
لغتنامه دهخدا
تداول . [ ت َ وُ ] (ع مص ) فراگرفتن چیزی را نوبت به نوبت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). از یکدیگر دست بدست فراگرفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || از یکدیگر فراگرفتن نیزه در حرب . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || بنوبت گرفتن چیزی را. (منتهی ال...
-
تداول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tadāvol ۱. رایج شدن.۲. [قدیمی] از یکدیگر دستبهدست گرفتن؛ چیزی را بهنوبت از همدیگر گرفتن؛ چیزی را به هم دادن و گرفتن؛ دستبهدست گرداندن.
-
واژههای مشابه
-
تداول یافتن
واژگان مترادف و متضاد
شایعشدن، رواج یافتن، رایج شدن، متداول گشتن ≠ منسوخ شدن
-
جستوجو در متن
-
عمومیت
واژگان مترادف و متضاد
تداول، شمول، کلیت
-
هاپو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) سگ (در تداول کودکان ).
-
کرپو
واژهنامه آزاد
در تداول زبان مردم کرمان، به مارمولک گویند
-
نخچلک
لغتنامه دهخدا
نخچلک . [ ن َ چ ِ ل ُ ] (اِ) در تداول اهالی گناباد، نشکنج . نشگون . در تداول مشهد، ناخون جِلّه . (یادداشت مؤلف ).
-
شکاندن
لغتنامه دهخدا
شکاندن . [ ش ِ دَ ] (مص ) در تداول اطفال ، شکستن . در تداول عامه ، شکستن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شکستن شود.
-
قناس
لغتنامه دهخدا
قناس . [ ق ِ ] (ص ) در تداول عامه کجی زمین را گویند.- هیکل قناس ؛ در تداول ، هیکل ناموزون و نامتناسب .
-
میته
لغتنامه دهخدا
میته . [ ت َ ] (اِ) خاکه شپش (در تداول مردم قزوین ). || رِشک (در تداول مردم قزوین ). (یادداشت مؤلف ).
-
لوانداز
لغتنامه دهخدا
لوانداز. [ ل ُ اَ ] (نف مرکب ) آنکه لو اندازد. آنکه هیاهو کند(در تداول زنان ). چوانداز (در تداول مردم قزوین ).