کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تدانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تدانی
/tadāni/
معنی
به هم نزدیک شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تدانی
لغتنامه دهخدا
تدانی . [ ت َ ] (ع مص ) به یکدیگر نزدیک شدن . (زوزنی ). با همدیگر نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نزدیک شدن بعض قوم به بعضی دیگر. (اقرب الموارد) (المنجد). || (اصطلاح صوفیه ) معراج مقربانست و معراج عالی آنان بالاصاله یعنی بدون ور...
-
تدانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tadāni به هم نزدیک شدن.
-
جستوجو در متن
-
قلوص
لغتنامه دهخدا
قلوص . [ ق ُ ] (ع مص ) برجستن است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قلص الرجل ؛ وثب و در لسان آمده : تدانی وانضم و در صحاح آمده : ارتفع. (اقرب الموارد). || شوریدن دل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قلصت نفسه ؛ غَثَت ْ. (اقرب الموارد). || کم گردیدن در...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن عَمّار. معروف به ابن الجصاص و مکنی به ابی یعقوب از موالی یمن . وی در اوائل عهد عباسیان ، صاحب و ملازم عیسی بن موسی بود. و مردم ، در خانه ٔ عیسی اشعار خود بر او میخواندند. مرزبانی بنقل از عیسی بن جعفرگوید: اسحاق بن مروان از م...
-
زحف
لغتنامه دهخدا
زحف . [ زَ ] (ع مص ) رفتن . زحوف . زحفان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات از لطائف ) (ازلسان العرب ). رفتن بسوی کسی . (آنندراج ). || غیژیدن کودک . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نشسته واندک اندک رفتن کودک ، گویند: الصبی یزحف قبل ان یمشی...