کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تداخلسنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
unconstrained operation
تداخل نامزاحم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] شرایطی در حرکت ضربدری که در آن وسایل نقلیه بدون تأثیر پذیرفتن از وضعیت هندسی راه بهآسانی گذر میکنند
-
interferogram
تداخلنگاشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نمودار تغییرات نشانک/ سیگنال خروجی تداخلسنج، هنگامی که وضعیت تداخل تغییر میکند
-
destructive interference
تداخل ویرانگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ترکیب دو یا چند موج که باعث تشکیل موجی با دامنهای کمتر از دامنۀ هریک از آنها شود
-
retroactive interference, retroactive inhibition
تداخل پسکنشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] تداخل یادگیری جدید مشابه یا مرتبط با آموزههای پیشین
-
proactive interference, proactive inhibition, PI 2
تداخل پیشکنشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] تداخل آموزۀ پیشین در حوزهای مشابه با یادگیری جدید
-
monochromatic interference
تداخل تکفام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تداخل دو یا چند باریکۀ نور با طولِموج یکسان
-
geomagnetic interference, geomagnetic noise
تداخل زمینمغناطیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] هرنوع تداخل میدان مغناطیسی زمین با امواج رادیویی
-
گنجینه سنج
لغتنامه دهخدا
گنجینه سنج . [ گ َ ن َ / ن ِ س َ ] (نف مرکب ) گنجینه گشای . خزانه دار. گنجینه دار. (ناظم الاطباء). کسی که گنجینه را می سنجد و وزن میکند. که زرها را سنجد و در خزانه نهد : دگر زآن مجوسان گنجینه سنج به آتشکده کس نیاکند گنج . نظامی .گره کرد زآن سان ترازو...
-
کینه سنج
لغتنامه دهخدا
کینه سنج . [ ن َ / ن ِ س َ ] (نف مرکب ) کینه دار. کینه کش .کینه ور. کینه ورز. (آنندراج ). انتقامجو : به جای فرستادن نزل و گنج چرا با هزبران شدی کینه سنج ؟نظامی (از آنندراج ).
-
کرشمه سنج
لغتنامه دهخدا
کرشمه سنج . [ ک ِ رِ م َ / م ِ س َ ] (نف مرکب ) آنکه کرشمه ٔ معشوقان و دیگران سنجد. هدف کرشمه . (فرهنگ فارسی معین ) : به صوفیانه ادایی که سر زد از لب ماکرشمه سنج کنایات این و آن گشتیم .طالب آملی (از آنندراج ).
-
گاه سنج
لغتنامه دهخدا
گاه سنج . [ س َ ] (اِ مرکب ) وقت سنج . آلت اندازه گیری زمان .
-
گران سنج
لغتنامه دهخدا
گران سنج . [ گ ِ س َ ] (ص مرکب ) گران سنگ . وزین : چو شاه آن متاع گران سنج دیدچو دریا یکی دشت پرگنج دید. نظامی .رجوع به گران سنگ شود.
-
کوه سنج
لغتنامه دهخدا
کوه سنج . [ س َ ] (نف مرکب ) هر چیز که به وزن و ثقل کوه باشد. (ناظم الاطباء). چیزی که وزن کوه داشته باشد و آن به تخمین و قیاس باشد چه کوه ممکن نیست که در ترازویی از ترازوهای این جهانی سنجیده شود. (آنندراج ) : یکی را به دست افگنده کوه گنج به سنجیده ها...
-
گرمی سنج
لغتنامه دهخدا
گرمی سنج . [ گ َ س َ ] (اِ مرکب ) آلتی است که برای تعیین مقدار حرارت یک جسم بکار میرود. واحد مقدار حرارت کالری است . رجوع به گرماسنج شود.
-
seismometer
لرزهسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] دستگاهی که حرکتهای زمین با آن آشکار و سنجیده شود