کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخیل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخیل کردن
لغتنامه دهخدا
تخیل کردن . [ ت َ خ َی ْ ی ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) صورت بستن . در خیال آوردن : هرکه با دوست چو سعدی نفسی خوش دریافت بجز اودر نظرش یار تخیل نکند. سعدی .رجوع به تخیل شود.
-
واژههای مشابه
-
reproductive imagination
تخیل بازتولیدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوع غیرخلاق تخیل که در آن تصاویر برمبنای الگوهای تجربهشدۀ پیشین به وجود میآید
-
relapse fantasy
تخیل بازگشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] خیالپردازی هدایتشده (guided imagery) که در آن فرد موقعیتهای احتمالی منجر به بازگشت را در ذهن خود به تصویر میکشد
-
creative imagination
تخیل خلاق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فرایندی که در آن عناصر ناخودآگاه نهفته با افکار آگاهانه برای ایجاد تصورات و افکار جدید سازماندهی میشوند
-
active imagination
تخیل فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] شکلی از تخیل که در آن افراد خیالات واهی خود را بهنحوی هدفمند به کار میاندازند و پیگیری میکنند
-
جستوجو در متن
-
تصور کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تخيل , تصور , هوي
-
فرض کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احکم , افترض , تخيل , شمعة , هدف
-
تفکر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
الهام , امضغ , تامل , تخيل , خمن
-
self-disclosure
خودافشاگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] برملا کردن ژرفترین احساسها و تخیلها و تجربههای خود
-
تفکر
واژگان مترادف و متضاد
۱. استدلال، تامل، تدبر، تصور، تعقل، خیال، فکر ۲. اندیشه، اندیشیدن، اندیشه کردن، فکر کردن ≠ تخیل
-
تصور
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندیشه، انگار، پندار، تخیل، تفکر، خیال، زعم، فکر، گمان، مخیله، وهم ≠ تصدیق ۲. اندیشه کردن، اندیشیدن، انگاشتن ≠ تصدیق کردن
-
بگمان افکندن
لغتنامه دهخدا
بگمان افکندن . [ ب ِ گ ُ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به ابهام دچار کردن . ابهام . (تاج المصادر بیهقی ). ریب . ریبه . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). تخیل . ارابة. (ترجمان القرآن ).
-
افتکار
لغتنامه دهخدا
افتکار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اندیشه نمودن . (ناظم الاطباء). اندیشیدن . تفکر کردن . فکر کردن . تخیل . اندیشه : خویش را در خواب کن زین افتکارسر ز زیر خواب در یقظه برآر. مولوی .هست ذرات خواطر و افتکارپیش خورشید حقایق آشکار. مولوی .گر چه خود اندر محل افتکا...