کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخکلون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخکلون
لغتنامه دهخدا
تخکلون . [ ت َ ک َ ] (اِ) گردوی سختی که مغز آن از پوست خارج نشود. (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 286 ب ) : مشو ممسک مال و سخت درون نیاید بکار کسی تخکلون . میر نظمی (از شعوری ایضاً).و رجوع به تخکلول و تخکلوز و نخکله شود.
-
جستوجو در متن
-
تخکلوز
لغتنامه دهخدا
تخکلوز. [ ت َ ک َ ] (اِ) تخکلول . تخکلون . نخکله . پوست کلفت . (ناظم الاطباء). رجوع به تخکلول و تخکلون شود.
-
تخکلول
لغتنامه دهخدا
تخکلول . [ ت َ ک َ ] (اِ) گردوی سخت که تخکلوز و تخکلون هم گویند. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 284 ب ). رجوع به تخکلوز و تخکلون شود.