کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخویض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخویض
لغتنامه دهخدا
تخویض . [ ت َخ ْ ] (ع مص ) بسیار در چیزی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). خوض کردن . (زوزنی ). || درآمدن به آب . (از منتهی الارب ). درآمدن در آب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داخل شدن در آب . (المنجد) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مخوض
لغتنامه دهخدا
مخوض . [ م ُ خ َوْ وِ ] (ع ص ) درآینده به آب . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه می گذرد از گذرگاه و پایاب رودخانه . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخویض شود. || آنکه می شوراند و می آمیزد و برمی انگیزد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون )...
-
درآمدن
لغتنامه دهخدا
درآمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) داخل شدن . درون شدن . درون رفتن . ورود کردن . وارد شدن . وارد گشتن . به درون شدن . فروشدن . بدرون آمدن . اندرآمدن . دخول کردن . داخل گردیدن . اِتِّلاج . اِدِّخال . (منتهی الارب ). انخراط. (دهار). اندخال . اندکام . ان...