کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخممرغی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ovate, egg-shaped
تخممرغی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی شبیه به برش طولی تخممرغ در گیاهان که یک سر آن پهنتر از سر دیگر باشد متـ . تخممرغوار ovoid
-
واژههای مشابه
-
تخم مرغی
لغتنامه دهخدا
تخم مرغی . [ ت ُ م ِ م ُ ] (ص نسبی ) بیضی . بشکل تخم مرغ . چون تخم مرغ از حیث شکل : کلاه تخم مرغی . || در تداول به فروشنده ٔ تخم مرغ هم اطلاق میشود.
-
تخم مرغی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به تخممرغ) toxmemorqi به شکل تخممرغ؛ شبیه تخممرغ؛ بیضوی؛ بیضی.
-
تخم مرغی
دیکشنری فارسی به عربی
اهليليج , بيضوي
-
مرغی
لغتنامه دهخدا
مرغی . [ م َ رَ ] (اِخ ) فرقه ای با عقاید خاص ساکن برخی نواحی مجاور الموت چون ده دیکین وگرمارود و غیره . برخی آنان را مزدکی شمرند. مرقی .
-
مرغی
لغتنامه دهخدا
مرغی . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به مرغ . رجوع به مرغ شود.- چینی و کاسه و ظروف مرغی ؛ نوعی چینی و ظروف بسیار لطیف قدیم که صورت گلها و مرغها از نقوش آن است و گرانبهاست . (یادداشت مرحوم دهخدا).|| مرغ فروش . کسی که حرفه اش فروش مرغ باشد.
-
مرغی
لغتنامه دهخدا
مرغی . [ م ُ رَغ ْ غی ] (ع ص ) کلام ٌ مرغی ، کلام مُرَغ ة؛ سخن که معنی خود ظاهر نسازد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
eggshell finish
نماپوشۀ پوستتخممرغی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] پوششی که سطح آن، مانند پوست تخممرغ، جلوهای بین نیمبرّاق و مات دارد
-
very deeply ovoid
تخممرغی بسکشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل تخممرغ در گیاهان که نسبت طول به عرض آن دو به یک باشد
-
finely ovoid
تخممرغی کامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل تخممرغ در گیاهان که نسبت طول به عرض آن شش به پنج باشد
-
deeply ovoid
تخممرغی کشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل تخممرغ در گیاهان که نسبت طول به عرض آن سه به دو باشد
-
oval flaw
عیب تخممرغی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] یکی از عیوب ریل ناشی از ناپیوستگی مواد سازندۀ آن که اغلب براثر حرارت زیاد در هنگام تولید ایجاد میشود و به مرور زمان به شکل تخممرغ در کلاهک ریل ظاهر میشود
-
Plantago ovata, Plantago ispaghula
بارهنگ تخممرغی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] گونهای بارهنگ با گلآذین کوتاه یا متوسط به طول 5 تا 14 سانتیمتر و بدون ساقۀ مشخص و پوشیده از کرکهای نرم یا دارای کرکهای پراکنده و با ریشههای دراز و باریک و برگهای طوقهای و دُمبرگدار و پهنک خطی باریک و دندانهدار و پوشیده از ...
-
تخم مرغی شکل
دیکشنری فارسی به عربی
اهليليج