کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخمیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تخمیس
/taxmis/
معنی
۱. (ادبی) شعر مخمس سرودن.
۲. [قدیمی] پنجگوشه کردن.
۳. [قدیمی] پنجتایی کردن.
۴. [قدیمی] پنج قسمت کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخمیس
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پنج قسمت کردن ، پنج تایی کردن . 2 - شعر مخمس سرودن .
-
تخمیس
لغتنامه دهخدا
تخمیس . [ ت َ ] (ع مص ) پنج گوشه گردانیدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). پنج رکن گردانیدن . || در نزد شاعران ، افزودن سه مصراع است به یک بیت ، که جمعاً پنج مصراع باشد. (از اقرب الموارد) (از المنجد). شعر مخمس گفتن ...
-
تخمیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxmis ۱. (ادبی) شعر مخمس سرودن.۲. [قدیمی] پنجگوشه کردن.۳. [قدیمی] پنجتایی کردن.۴. [قدیمی] پنج قسمت کردن.
-
جستوجو در متن
-
پنج کرانگی
لغتنامه دهخدا
پنج کرانگی . [ پ َ ک َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) چگونگی پنج کرانه . || تخمیس .
-
پنج گوشه
لغتنامه دهخدا
پنج گوشه . [ پ َ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) مخمس . (زمخشری ) (منتهی الارب ).- پنج گوشه کردن ؛ تخمیس .
-
عاملی
لغتنامه دهخدا
عاملی . [ م ِ ] (اِخ ) ابراهیم بن یحیی . از افاضل علمای اوایل قرن سیزدهم هجرت بود که در حدود 1230 هَ . ق . درگذشت . وی از شاگردان سید بحرالعلوم بود و از آثار اوست تخمیس قصیده ٔ میمیه ٔ ابوفراس حمدانی حاوی 54 بیت که همه ٔ آنها بهمان روش تخمیس شده است ...
-
سخاوی
لغتنامه دهخدا
سخاوی . [ س َ وی ی ] (اِخ ) محمدبن احمدبن ابی العبد القصبی السخاوی المالکی . او راست : تخمیس طی البردة و تلخیص نشر الوردة. (معجم المطبوعات ).
-
شیخ الاسلام
لغتنامه دهخدا
شیخ الاسلام . [ ش َ خُل ْ اِ ] (اِخ ) لقب اسعدبن محمدبن اسماعیل بن شیخ الاسلام . او راست : تخمیس قصیدة الهمزیة بوصیری . (از کشف الظنون ).
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عزبن نصراﷲ انصاری الوزان ملقب به موفق الدین . فاضل بود و در طب معرفتی داشت . مقصوره ٔ ابن درید را تخمیس کرده است . مدتی در بعلبک اقامت کرد و به سال 677 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
حدیدی
لغتنامه دهخدا
حدیدی . [ ح َ ] (اِخ ) جابربن احمد رزق شافعی . او راست : نفحات الکریم الغنی فی تخمیس قصیدة عبدالموطی المقری المدنی ، که در چاپخانه ٔ العلمیة در مدینة به سال 1330 هَ . ق . در 21 ص چاپ شده است . (معجم المطبوعات ).
-
مخمس
لغتنامه دهخدا
مخمس . [ م ُ خ َم ْ م ِ ] (ع ص ) پنج گوشه گرداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه پنج گوشه می گرداند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخمیس شود. || دارنده ٔ پنج گوشه و پنج رکن . (ناظم الاطباء) .
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اندلسی وادی آشی ملقب بشهاب الدین . وی لامیة العجم طغرائی را تخمیس کرده و بخوبی از عهده برآمده است . وفات او به سال 808 هَ . ق . بود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی بکر مرعشی حلبی حنفی مکنی به ابوالفضائل . وی عمدةالعقائد احمد نسفی را نظم و قصیده ٔ برده ٔ بوصیری را تخمیس کرده . و وفات وی به سال 872 هَ . ق . بوده است . (کشف الظنون ).
-
اسعد
لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن سعدالدین مفتی از آل حسن جان مشهور. وی قصیده ٔ برده ٔ بوصیری را تخمیس کرده . وفات او بسال 1034 هَ.ق . است . (کشف الظنون ذیل قصیده ٔ برده ٔ بوصیری ).