کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پر خوردن
دیکشنری فارسی به عربی
تخمة , وادي
-
تِنَّه
لهجه و گویش بختیاری
tenna تخمه، هسته.
-
تِنَّه چَرَزُنَّن
لهجه و گویش بختیاری
tennačarazonnan تخمه شکستن.
-
چَرَ زُنَّن
لهجه و گویش بختیاری
čarazonnan تخمه شکستن.
-
تخم شکستن
لهجه و گویش تهرانی
تخمه شکستن
-
شلقوز
واژهنامه آزاد
تخمه ای در آجیل
-
خرک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) تخمه که در گلو آید؛ جخج .
-
پر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تخمة , حمل , ملء
-
رگ و ریشه
لهجه و گویش تهرانی
تخمه و نژاد، اصل و نصب
-
چِلِک چلک
لهجه و گویش تهرانی
صدای شکستن تخمه
-
شالقوز
واژهنامه آزاد
نوعی تخمه. شاید به جای چلغوز به کار گرفته می شود.
-
تخم
لغتنامه دهخدا
تخم . [ ت ُ خ َ ] (ع اِ) ج ِ تُخَمة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد). رجوع به تخمة شود.
-
تخمات
لغتنامه دهخدا
تخمات .[ ت ُ خ َ ] (ع اِ) ج ِ تُخَمة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). رجوع به تخمة شود.
-
دشمه
لغتنامه دهخدا
دشمه . [ دَ م َ ] (اِخ ) نام یکی از مبارزان ایران . (برهان ):که از تخمه ٔ نامور دشمه بودبزرگی بدانگه در آن تخمه بود.فردوسی .
-
موخوم
لغتنامه دهخدا
موخوم . [ م َ ] (ع ص ) مبتلا به تخمه . (ناظم الاطباء). تخمه زده گردیده . (آنندراج ). و رجوع به موخومة شود.