کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخلیۀ گازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
phloem unloading
تخلیۀ آبکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] فرایند خروج مواد آلی، مانند قندها و آمینواسیدها، از آوند آبکش
-
discharge 5
تخلیۀ الکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] عبور جریان الکتریکی از گاز که معمولاً باعث درخشندگی آن شود متـ . تخلیه 2
-
brush discharge
تخلیۀ جارویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تخلیۀ الکتریکی جسم رسانا وقتی که اختلاف پتانسیل بین این جسم و محیط اطراف آن از حد معینی بیشتر است، ولی در حدی نیست که جرقه تولید کند
-
disembarkation 2
تخلیۀ مسافر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] پیاده کردن مسافران از هواگَرد
-
clearance interval
زمان تخلیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدتزمان چراغ زرد که برای تخلیۀ تقاطع از وسایل نقلیۀ بهجامانده از چراغ سبز قبلی در نظر گرفته شود
-
تخلیه شدن
لغتنامه دهخدا
تخلیه شدن . [ ت َ ی َ/ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خالی شدن . (ناظم الاطباء).
-
تخلیه کردن
لغتنامه دهخدا
تخلیه کردن . [ ت َ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خالی کردن . (ناظم الاطباء).
-
تخلیه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخل ، اِخْلاءٌ
-
دریچه تخلیه
دیکشنری فارسی به عربی
حوض
-
تخلیه کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أَجْلي ، أخلي
-
compressor discharge pressure
فشار تخلیۀ فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] فشار هوای تخلیهشدهای که در حالت روشن در قسمت پخشکن جریان دارد
-
ground water discharge 1
تخلیۀ آب زیرزمینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] برداشت آب از زون اشباع از آب در زیر زمین
-
disembarkation 1, unloading 2
تخلیۀ بار 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] خالی کردن بار از هواگَرد
-
unloading 3
تخلیۀ بار 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خالی کردن بار از وسیلۀ نقلیه متـ . تخلیه 3 discharge 4
-
spark discharge
تخلیۀ جرقهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← جرقه