کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخلیه 3 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
discharge 4
تخلیه 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← تخلیۀ بار 2
-
واژههای مشابه
-
تخلیة
لغتنامه دهخدا
تخلیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) گذاشتن کار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دست بداشتن و راه وادادن . (تاج المصادر بیهقی ). رها کردن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رها کردن کسی را. (منتهی الارب...
-
ejection fraction
نسبت تخلیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] حجم خون موجود در بطنها در پایان دیاستول (diastole) که در زمان سیستول (sistole) تخلیه میشود
-
exhaust stroke
مرحلۀ تخلیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] مرحلۀ چهارم از مراحل چهارگانۀ چرخۀ کار موتورهای درونسوز چهارزمانه که درطی آن گازهای حاصل از احتراق از سیلندر خارج میشود
-
water key
کلید تخلیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دریچۀ کوچکی در انتهای سازهای بادی برنجی برای خارج کردن رطوبت جمعشدۀ داخل ساز
-
تخلیه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خالی کردن، تهی ساختن ۲. پیاده کردن ≠ بار زدن، بار کردن ۳. بیرون آوردن، بیرون ریختن
-
exhaust 2
تخلیه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] فرایند خارج شدن دود از داخل سیلندر
-
تخلیه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← تخلیۀ الکتریکی
-
phloem unloading
تخلیۀ آبکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] فرایند خروج مواد آلی، مانند قندها و آمینواسیدها، از آوند آبکش
-
discharge 5
تخلیۀ الکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] عبور جریان الکتریکی از گاز که معمولاً باعث درخشندگی آن شود متـ . تخلیه 2
-
brush discharge
تخلیۀ جارویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تخلیۀ الکتریکی جسم رسانا وقتی که اختلاف پتانسیل بین این جسم و محیط اطراف آن از حد معینی بیشتر است، ولی در حدی نیست که جرقه تولید کند
-
gas discharge
تخلیۀ گازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] عبور جریان الکتریکی از گاز براثر حرکت یونهایی که از برخورد الکترونها با ذرات گاز به وجود میآیند
-
disembarkation 2
تخلیۀ مسافر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] پیاده کردن مسافران از هواگَرد
-
clearance interval
زمان تخلیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدتزمان چراغ زرد که برای تخلیۀ تقاطع از وسایل نقلیۀ بهجامانده از چراغ سبز قبلی در نظر گرفته شود