کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخطو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخطو
لغتنامه دهخدا
تخطؤ. [ ت َ خ َطْ طُءْ ] (ع مص ) اِخطاء. (اقرب الموارد). نسبت دادن کسی را به خطا. (منتهی الارب ). بخطا درافکندن کسی را.(اقرب الموارد). || تخطؤ سهم ؛ گذشتن تیراز صید و تجاوز کردن از آن . || درصدد خطاگرفتن از کسی در مسئله ای برآمدن . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تخطی
لغتنامه دهخدا
تخطی . [ ت َ خ َطْ طی ] (ع مص ) (از «خ طء») خطا کردن . || نسبت دادن کسی را به خطا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تخطؤ شود.
-
تخاطو
لغتنامه دهخدا
تخاطؤ. [ ت َ طُءْ ] (ع مص ) اًخطاء. (تاج العروس ) (شرح قاموس ترکی ) (صحاح جوهری ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). به خطا افکندن . (شرح قاموس ترکی ) (المنجد). || تخاطؤ نبل ؛ تجاوز تیر از چیزی . (صحاح جوهری ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد) : الا اَبلغا خُ...