کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخطرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخطرف
لغتنامه دهخدا
تخطرف . [ ت َ خ َ رُ ] (ع مص ) بشتاب رفتن و گام فراخ نهادن ، یا دو گام را یک گردانیدن به تیزروی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بشتاب رفتن و گام فراخ نهادن و در تیزروی ، دو گام را یک گردانیدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تندی در رفتار. (المنجد). ...
-
جستوجو در متن
-
تشیظم
لغتنامه دهخدا
تشیظم . [ ت َ ش َی ْ ظُ ] (ع مص ) شتاب کردن بر کسی در سخن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): تشیظم علیه بالکلام ؛ تخطرف . (از اقرب الموارد).
-
تخطرفات
لغتنامه دهخدا
تخطرفات . [ ت َ خ َ رُ ] (ع اِ) ج ِ تخطرف (بمعنی اول ): اما چون متحرکات متوالی پنج شد و تجاوز آن از حد اعتدال درگذشت ... از تخطرفات شعراست و آنرا اعتباری نباشد. (المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی ص 29). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
متخطرف
لغتنامه دهخدا
متخطرف . [ م ُ ت َ خ َ رِ ] (ع ص ) مرد خوشخوی سخی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مرد خوشخوی و سخی و جوانمرد. (ناظم الاطباء). || آن که گام فراخ می نهد در رفتار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تخطرف شود.
-
گام
لغتنامه دهخدا
گام . (اِ) آنقدر از زمین که میان دو پا باشد گاه راه رفتن . قدم . پای . فرجه میان دو قدم . لنگ . پی . این کلمه با افعال برداشن ، زدن . سپردن . گذاشتن ، گذاردن . نهادن . استعمال شود: اختطاء، اختیاط؛ گام زدن . تخطرف ؛ بشتاب رفت و گام فراخ نهاد و دو گام ...