کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخطئة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخطئة
لغتنامه دهخدا
تخطئة. [ ت َ طِ ءَ ] (ع مص ) به خطا منسوب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (اقرب الموارد) (المنجد). خطا گرفتن در کار کسی . (غیاث اللغات از کنز). گفتن کسی را که تو خطا کردی . (منتهی الارب ). تخطی ٔ. (ناظم الاطباء). خطا گرفتن در کار کسی و نسبت خطا ...
-
واژههای مشابه
-
تخطئه
واژگان مترادف و متضاد
۱. خطاگیری، نادرستشماری ۲. خطا شمردن، نادرستشمردن
-
تخطئه
فرهنگ واژههای سره
هرزوارش
-
تخطئه
فرهنگ فارسی معین
(تَ طِ ئِ ) [ ع . ] (مص م .) خطاکار خواندن . کسی را به خطا نسبت دادن .
-
تخطئه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تخطِئَة] taxta(e)'e خطا بر کسی گرفتن؛ به خطا نسبت دادن؛ خطا گرفتن از کار کسی.
-
تخطئه
واژهنامه آزاد
خطایی را به کسی نسبت دادن
-
تخطئه
واژهنامه آزاد
[ت َ طِ/طَ ءَ / ءِ] (مص، عربی) خطاگرفتن در کار از کسی. نسبت خطا به کسی دادن. بدگویی کردن از کسی. کسی را به بدی منسوب کردن.
-
تخطئه کردن
لغتنامه دهخدا
تخطئه کردن . [ ت َ طِ ءَ / ءِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خطا گرفتن در کار از کسی . نسبت خطا به کسی دادن . بدگویی کردن از کسی . کسی را به بدی منسوب کردن .
-
جستوجو در متن
-
هزل و هجو
فرهنگ گنجواژه
تخطئه.
-
proscription
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ممنوعیت، تخطئه، محکومیت، تبعید، ترک، محرومیت
-
تخطیة
لغتنامه دهخدا
تخطیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) دور کرده شدن بدی از کسی . (ناظم الاطباء). رجوع به تخطئة شود.
-
کلبیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کلبیّون، جمعِ کلبیّ] (فلسفه) kalbiy[y]un گروهی از فلاسفۀ یونان که فضیلت و سعادت را در ترک لذات و تجملات دانسته و با جامۀ ژولیده و سر و پای برهنه بهسر میبردند و آدابورسوم اجتماعی را تخطئه میکردند.
-
تخطی
لغتنامه دهخدا
تخطی ٔ. [ ت َ ] (ع مص ) (از «خ طء») گفتن کسی را که تو خطا کردی . (ناظم الاطباء). تخطئة. نسبت دادن کسی را به خطا. (اقرب الموارد) (المنجد).