کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخشن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخشن
لغتنامه دهخدا
تخشن . [ ت َ خ َش ْ ش ُ ] (ع مص ) درشت گردیدن و سخت شدن خشونت کسی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شدت یافتن خشونت کسی . (اقرب الموارد) (المنجد). || زیستن به زندگانی سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المن...
-
جستوجو در متن
-
تلین
لغتنامه دهخدا
تلین . [ ت َ ل َی ْ ی ُ ] (ع مص ) نرمی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). چاپلوسی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نرم گشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ضد تخشن . (اقرب الموارد).
-
متخشن
لغتنامه دهخدا
متخشن . [ م ُ ت َ خ َش ْ ش ِ ] (ع ص ) درشت گردیده و سخت شده . (آنندراج ). درشت شده و ناهموار. (ناظم الاطباء). || لباس درشت و نااملس پوشیده . || گستاخ و درشت در تکلم . || بی ادب . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تخشن شود.
-
درشت گردیدن
لغتنامه دهخدا
درشت گردیدن . [ دُ رُ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) درشت گشتن . درشت شدن . خشن شدن . زبر گشتن . خشانة. خشن . خُشنة. خشونة. کَذّ. کَنَت . مَخشنة. (منتهی الارب ): اًقسان ؛ درشت گردیدن دست از کار زرع و کشت و آبکشی و گِل کاری . مَشَط؛ درشت گردیدن دست از کار. (ا...
-
پوشیدن
لغتنامه دهخدا
پوشیدن . [ دَ ] (مص ) در بر کردن . بتن کردن . در تن کردن . پوشیدن جامه ای را. ملبس شدن . در پوشیدن . بر تن کردن . بر تن راست کردن . لبس . تلبس . مکتسی شدن . اکتساء. (منتهی الارب ). رخت پوشیدن . لتب . (تاج المصادر بیهقی ). التتاب . (منتهی الارب ) : آن...