کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخریس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخریس
لغتنامه دهخدا
تخریس . [ ت َ ] (ع مص ) زن زاج را طعام ساختن . (زوزنی ). برای زنی که زائیده باشد طعام ساختن . (آنندراج ). طعام مهمانی ولادت پختن برای زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زن ِ زاج را طعام پختن . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
واژههای همآوا
-
تخریص
لغتنامه دهخدا
تخریص . [ ت ِ ] (معرب ، اِ) خشتک پیراهن و جز آن ، معرب تیریز. (منتهی الارب ) (آنندراج ).