کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخرس
لغتنامه دهخدا
تخرس . [ ت َ خ َرْ رُ ] (ع مص ) طعام ولادت خود پختن زن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). طعام ساختن زائو برای خویشتن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). فی المثل : تخرسی یا نفس ُ لامُخَرّسةَ لک ؛ برای مردی مثل زنند که خود به کار خویش پردازد، آنگاه که ...
-
واژههای همآوا
-
تخرص
لغتنامه دهخدا
تخرص . [ ت َ خ َرْ رُ ] (ع مص ) دروغ گفتن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). افترا کردن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دروغ گفتن و افترا کردن .(آنندراج ) (اقرب الموارد) (المنجد). قال ابوتمام :تخرصاً و احادیثاً مُلفَّقةًلیست بنبع اذا عدت و لا غَ...
-
تخرص
لغتنامه دهخدا
تخرص . [ ت ِ رِ ] (معرب ، اِ)یکی تخریص . (المعرب جوالیقی ). رجوع به تخریص شود.
-
جستوجو در متن
-
اخت مقیس
لغتنامه دهخدا
اخت مقیس . [ اُ ت ُ م ِ ی َ ] (اِخ ) چون مقیس بن صبابة مرتد گردید و پیغمبر (ص ) خون او هدر فرمود و بدست نمیلةبن عبداﷲلیثی ، که از قوم مقیس بود، کشته شد اخت مقیس گفت :لعمری لقد اخزی نمیلة رهطه و فجَّعَ اضیاف الشتاء بمقیس فلِلّه عیناً من رأی ̍ مثل مقی...