کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخثیث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخثیث
لغتنامه دهخدا
تخثیث . [ ت َ ] (ع مص ) گردآوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جمع کردن چیزی . (اقرب الموارد) (المنجد). || مرمت کردن چیزی . (ناظم الاطباء). ترمیم کردن چیزی . (اقرب الموارد) (المنجد).
-
واژههای همآوا
-
تخصیص
واژگان مترادف و متضاد
۱. اختصاص، خاص، خصوصیت، مختص ۲. اختصاص دادن ۳. خاص کردن، مختص کردن، ویژه گردانیدن ≠ تعمیم
-
تخصیص
فرهنگ واژههای سره
کنارگزاری، بخش کردن
-
تخصیص
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) ویژه گردانیدن ، خاص کردن .
-
تخصیص
لغتنامه دهخدا
تخصیص . [ ت َ ] (ع مص ) خاص کردن . (زوزنی ). خاص کردن . ضد تعمیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خاص گردانیدن . (آنندراج ). تخصیص چیزی ؛ ضد تعمیم آن . (اقرب الموارد) (المنجد). تخصیص به چیزی ؛ تفضیل دادن آن . (از المنجد). یکی از رسومات دینیه است که ش...
-
تخصیص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxsis خاص کردن؛ اختصاص دادن؛ چیزی را به چیز دیگر مخصوص داشتن؛ ویژه کردن.
-
تخصیص
واژهنامه آزاد
خاص کردن
-
تخصیص
واژهنامه آزاد
گماردن