کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخت و تاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
flat figures
عروسک تخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] عروسکی دوبعدی که با تختهسهلا یا فیبر یا مقوای ضخیم ساخته میشود
-
تخت اردشیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ اَ دَ) (اِ.) نوایی است در موسیقی .
-
تخت خام
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ) (اِمر.) 1 - چرم دباغی شده . 2 - جاهل ، نادان .
-
تخت شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - هموار شدن . 2 - به غایت نشئه شدن .
-
تخت طاقدیس
فرهنگ فارسی معین
( ~ ) (اِمر.) 1 - گوشه ای در دستگاه سه گاه . 2 - نام یک لَحْن از سی لَحن باربد.
-
تخت گاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - محل تخت . 2 - محل جلوس شاه . 3 - پایتخت .
-
تخت گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) پادشاه .
-
پوست تخت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِمر.) پوست خشک شدة حیوانات به ویژه گوسفند که برای نشستن از آن استفاده می کنند.
-
پیروزه تخت
لغتنامه دهخدا
پیروزه تخت . [ زَ / زِ ت َ ] (اِ مرکب ) تخت از پیروزه کرده . سریری از پیروزه ساخته . تخت برنگ پیروزه یا پیروزه درو درنشانیده : بر آن پیروزه تخت ازتاجداران رها کردند می بر جرعه خواران .نظامی .
-
تخت آبنوسی
لغتنامه دهخدا
تخت آبنوسی . [ ت َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شب است که بعربی لیل خوانند. (برهان ). کنایه از شب باشد. (انجمن آرا) (از آنندراج ). شب . (فرهنگ رشیدی ).
-
تخت داود
لغتنامه دهخدا
تخت داود. [ ت َ ت ِ وو ] (اِخ ) نام کوهی در حوالی تفت که جایی است در یزد. (بهار عجم ) (از آنندراج ذیل تخت حیران ) : نه منظر اختران مسعوداورنگ نشین تخت داود.محسن تأثیر (از بهار عجم ).
-
تخت دیکا
لغتنامه دهخدا
تخت دیکا. [ ت َ ت ِ ] (اِخ ) خرابه ای در جنگل زیارت خواسته رود، از دهات استراباد رستاق . رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 128 شود.
-
تخت سلیمانی
لغتنامه دهخدا
تخت سلیمانی . [ ت َ ت ِ س ُ ل َ ] (اِخ ) تختی که حضرت سلیمان علیه السلام بر آن نشسته در هوا می رفتند. (آنندراج ). در اساطیر آورده اند که تخت سلیمان بر باد حرکت می کرد. (حاشیه ٔ برهان چ معین ذیل تخت روان ). تخت سلیمان : از هجوم مرغ دلها نیست ره در کوی...
-
تخت طاقدیس
لغتنامه دهخدا
تخت طاقدیس . [ ت َ ت ِ ] (اِخ ) نام نوایی از نواهای باربد. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ).لحن پنجم از سی لحن باربد. (ناظم الاطباء). || (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوایی از موسیقی . (ناظم الاطباء). به همه ٔ معانی رجوع به تخت طاقدیسی شود.
-
تخت فیروزه
لغتنامه دهخدا
تخت فیروزه . [ ت َ ت ِ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). || (اِخ ) تخت کیخسرو را نیز گویند. (برهان ). کنایه از تخت کیخسرو باشد. (انجمن آرا). تخت کیخسرو. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تخت طاقدی...