کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تختزیوهتباران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
Placozoa
تختزیوهتباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] شاخهای نادر از جانوران دریازی دو تا سه میلیمتری که بدنی صفحهمانند دارند و فاقد تقارن و اندام و دستگاه عضلانی و عصبی هستند
-
واژههای مشابه
-
زیوه
لغتنامه دهخدا
زیوه . [ زی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایل تیمور است که در بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زیوه
لغتنامه دهخدا
زیوه . [ زی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان پیران است که در بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زیوه
لغتنامه دهخدا
زیوه . [ زی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 344 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زیوه
لغتنامه دهخدا
زیوه . [ زی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سکمن آباد است که در بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع است و 751 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زیوه
لغتنامه دهخدا
زیوه . [ زی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فارسینج است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع است و 273 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زیوه
لغتنامه دهخدا
زیوه . [ زی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلخوران است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 158 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زیوه
لغتنامه دهخدا
زیوه . [ زی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ملکاری است که در بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع است و 221 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
Mesozoa
میانزیوهتباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] شاخهای از سلسلۀ جانوری شامل جانوران کوچک و مژهدار و کرمیشکل با سازمانبندی بسیار ساده که اغلب از تعدادی یاخته تشکیل شدهاند که بهصورت ابتدایی در ساختار دولایهای خاصی قرار دارند
-
Micrognathozoa
ریزفکزیوهتباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] شاخهای از سلسلۀ جانوران، دارای سه جفت آروارۀ پیچیده و دهانی که به یک رودۀ نسبتاً ساده ختم میشود؛ این جانوران که بدنشان شامل یک سر دوقسمتی و سینه و شکم و دم کوچک است، با استفاده از مژه حرکت میکنند و یک لایۀ چسبندۀ مژهدار شکمی دارند ک...
-
تخت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اریکه، اورنگ، پات، پیشگاه، سریر، عرش، کرسی، مسند ۲. تختگاه، سلطنتگاه، مرکزحکومت، مقر شاه ۳. صاف، مستوی، مسطح، هموار ۴. کف کفش قسمتزیرین کفش، ۵. تختخواب ۶. اسوده، راحت
-
تخت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (اِ.) 1 - کرسی ، نشیمنگاه . 2 - جایگاه ویژة پادشاه به هنگام بارعام . 3 - نشیمنگاهی با چهارپایه از جنس چوب یا فلز به شکل های مستطیل یا مربع . 4 - هر جای مسطح و برابر و هموار. 5 - کف کفش .
-
تخت
لغتنامه دهخدا
تخت . [ ت َ ] (اِ) اریکه و بدین معنی مشترک است در عربی و فارسی . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات بنقل بهار عجم ). محل جلوس پادشاه در هنگام سلام . سریر. اورنگ . جَرد. اریکه . (ناظم الاطباء). تخت معمولی از چوب و جز آن مخصوص تخت سلطان نیست بلکه بر اثر کثر...
-
تخت
لغتنامه دهخدا
تخت . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از بخش مینودشت شهرستان گرگان است که در ده هزارگزی جنوب خاوری مینودشت واقع است و 130 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).