کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تختگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تختگاه
/taxtgāh/
معنی
۱. جای تخت.
۲. [قدیمی] محل جلوس پادشاه.
۳. [قدیمی] پایتخت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
platform, podium, seat, stand
-
جستوجوی دقیق
-
تختگاه
لغتنامه دهخدا
تختگاه . [ ت َ ] (اِ مرکب ) تخت خانه . (آنندراج ). محل تخت و محل جلوس پادشاه . (ناظم الاطباء). دربار. جایی که شاهان بر تخت نشینند اداره ٔ کشور را. مکانی که تخت شاهی در آن قرار دارد : نبینی ز شاهان که بر تختگاه ز دانندگان بازجویند راه . ابوشکور.کیی وا...
-
تختگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تختگه› taxtgāh ۱. جای تخت.۲. [قدیمی] محل جلوس پادشاه.۳. [قدیمی] پایتخت.
-
واژههای مشابه
-
تختگاه درویش
لغتنامه دهخدا
تختگاه درویش . [ ت َ دَرْ ] (اِخ ) ده کوچکی است نزدیک تختگاه جهان بخش . رجوع به تختگاه جهان بخش شود.
-
تختگاه جهان بخش
لغتنامه دهخدا
تختگاه جهان بخش . [ ت َ ج َ هام ْ ب َ ] (اِخ ) دهی از بخش گوران در شهرستان اسلام آباد غرب است که در بیست هزارگزی شمال گهواره و در کنار راه فرعی تفنگچی به سنجابی قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 220 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوب...
-
تختگاه حسین سلطان
لغتنامه دهخدا
تختگاه حسین سلطان . [ ت َ ح ُ س َ س ُ ] (اِخ ) دهی از بخش گوران در شهرستان اسلام آباد غرب است که در هیجده هزارگزی شمال گهواره و چهارهزارگزی تختگاه جهانبخش قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 255 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه ومحصول آن غلات ، حبوبات ، صی...
-
واژههای همآوا
-
تخت گاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - محل تخت . 2 - محل جلوس شاه . 3 - پایتخت .
-
جستوجو در متن
-
پایتخت
واژگان مترادف و متضاد
پاتخت، تختگاه، دارالاماره، دارالسلطنه، دارالملک، شاهنشین، عاصمه
-
دکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دکَّة] dakke ۱. سکو؛ تختگاه.۲. دکان کوچک.
-
سکو
واژگان مترادف و متضاد
۱. بنگاه، پاخره، تختگاه، صفه ۲. پرشگاه ۳. مصطبه
-
سکو
فرهنگ فارسی معین
(سَ کّ) (اِ.) تختگاه ، پله مانندی که کنار در خانه یا پای درختان درست کنند.
-
تخت خانه
لغتنامه دهخدا
تخت خانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مقر سلطنت و پایتخت . (ناظم الاطباء). تختگاه . (آنندراج ) : سوی تخت خانه زمین درنوشت به بالا شدن زآسمان برگذشت . نظامی (از آنندراج ).رجوع به تخت و تختگاه شود.
-
reef edge
لبۀ آبسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] حـاشیـۀ دریـاسوی (seaward) تختگاه آبسنگ که معمولاً وجه مشخص آن آبراههای آبکوههای است