کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخته پوست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تخته پوست
/taxtepust/
معنی
پوست خشککردۀ گوسفند که درویشان بر دوش گیرند یا بر آن بنشینند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
fell, skin
-
جستوجوی دقیق
-
تخته پوست
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) پوست تخت ، پوست خشک شدة گوسفند که بر روی آن نشینند.
-
تخته پوست
لغتنامه دهخدا
تخته پوست . [ ت َ ت َ / ت ِ ] (اِمرکب ) همان پوست تخته . (آنندراج ). پاره پوستی که درویشان و جز آنان با خود دارند زیرانداز را. تخته ای ازپوست گوسفند که بر آن نشینند و خوابند : با کلاه نمدبه تخته پوست شهریاریم و تاج و تخت این است . نصیرای بدخشانی (از ...
-
تخته پوست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پوستتخته، پوستتخت› taxtepust پوست خشککردۀ گوسفند که درویشان بر دوش گیرند یا بر آن بنشینند.
-
تخته پوست
لهجه و گویش تهرانی
زیرانداز درویشان
-
واژههای مشابه
-
تَختَه
لهجه و گویش بختیاری
taxta 1. تخته چوب؛ 2. بخشى از زمین یا باغکرتبندى یا قسمتبندى شده.
-
تخته تخته
لغتنامه دهخدا
تخته تخته . [ ت َت َ ت َ ت َ / ت َ ت ِ ت َ ت ِ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) قطعه قطعه . پارچه پارچه . (ناظم الاطباء). لخت لخت : چو تخته سنگ بر آن خانه تخته تخته ٔ زر. فرخی .گهی چون تخته تخته ساده سیم اندر هوا بر هم گهی چون توده توده سوده کافورست بر بالا.مسع...
-
تخته بر تخته
لغتنامه دهخدا
تخته بر تخته . [ ت َ ت َ / ت ِ ب َ ت َ ت َ / ت ِ ] (ق مرکب ) صفحه بصفحه . ورق ورق بر روی هم .پاره پاره . لخته لخته . تخته تخته انباشته : زیبقیهای آبگینه ٔ آب تخته بر تخته گشته نقره ٔ ناب .نظامی .
-
تخته تخته کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لوح خشبي
-
یک تخته
لغتنامه دهخدا
یک تخته . [ ی َ / ی ِ ت َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) یک تخت . یک دست . || (ص مرکب ) یک پارچه . یک تکه : روی این لحاف یک تخته است .
-
تخته 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← تختهمدار
-
تخته 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← تختهفنر
-
woodblock, Chinese block
تخته 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] طبلوارهای کوچک و مستطیلشکل با منشأ چینی که امروزه در سازگان/ ارکستر سمفونیک از آن استفاده میشود
-
sailboard
تختهبادبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] وسیلهای مانند تختهموج که دارای دکل و بادبان است
-
snowboard1, board
تختهبرف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نوعی برفسُرۀ کوتاه و پهن که هر دو پا به شکل اریب بر روی آن قرار میگیرد