کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخته بر تخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
printed circuit board
تختهمدار چاپی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] اصطلاح قدیمیتر برای تختهمدار متـ . تختۀ چاپی
-
plank coffin
تابوت تختهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] تابوتی که از متصل کردن چند تختهچوب ساخته میشود
-
Eta Carinae Nebula
سحابی اِتاشاهتخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سحابی پخشیدۀ روشنی در صورت فلکی شاهتخته
-
boulder clay
رُس تختهسنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مخلوطی ناهمگن، بدون ساختار چینهشناختی، متشکل از رُس و ماسه و شن و تختهسنگ که در زیر یخچالها نهشته میشود
-
planetable survey
برداشت تختهسهپایهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نوعی برداشت عارضهنگاشتی که در آن از تختهسهپایه و راستایاب استفاده میشود
-
planetable traverse
پیمایش تختهسهپایهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] پیمایشی که در آن برای تعیین زوایا و راستاها از تختهسهپایه استفاده میشود
-
گیوه دوز و تختهکش
فرهنگ گنجواژه
کفشدوز.
-
جستوجو در متن
-
دولایی
لغتنامه دهخدا
دولایی . [ دُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) دوتایی و مضاعف .- تخته دولایی ؛ تخته ٔ مصنوعی نسبتاً قطور. (یادداشت مؤلف ). || جامه ٔ دوته از ابره و آستر که با هم دوزند و برین قیاس یک لایی . (آنندراج ). || لته ای از یک قماش آستر و ابره ای برای خشک کردن ظروف . ...
-
شنا
لغتنامه دهخدا
شنا. [ ش ِ ] (اِ) شناوری و آب ورزی باشد. (برهان ). حرکت انسان یا جانور بر روی آب بوسیله ٔ تحرک بازوان و پاها. سباحت . (فرهنگ فارسی معین ). دست و بغل در تداول شوشتر. شناوری و دست وپا زدن در آب و با لفظ کردن مستعمل و بمعنی شناور وشناگر مجاز است . (آنند...
-
کیز
لهجه و گویش بختیاری
kiz شیارى که بر اثر شخم زدن با گاوآهن در زمین بهوجود آید (براى سهولت آب دادن، هر زمین را به چند تخته و هر تخته را به چند کیز تقسیم مىکنند).
-
دلمن
لغتنامه دهخدا
دلمن . [ دُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) تخته سنگی که بطور افقی بر دو تخته سنگ عمودی گذارده باشند. (تاریخ ایران باستان ص 1908).
-
نون وُلاکُن
لهجه و گویش بختیاری
nun-volâ-kon نان وِلُو کن، پهنکننده خمیر نان بر روى تخته.
-
قرص
دیکشنری عربی به فارسی
صفحه , ديسک , صفحه ساختن , قرص , گرده , گرده کوچک , لوح , لوحه , تخته , ورقه , بر لوح نوشتن
-
مخطاط
لغتنامه دهخدا
مخطاط. [ م ِ ] (ع اِ) تخته ای که بر وی خط کشند چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خطکش . (دستور الاخوان چ بنیاد فرهنگ ). تخته ای که بر روی وی خط کشند چیزی را. (ناظم الاطباء).
-
جاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ژاله› jāle خیکهای بادکردهای که چند تکه چوب و تخته به آن ببندند و برای عبور از آب بر آن بنشینند.