کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخالف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تخالف
/taxālof/
معنی
با هم خلاف کردن؛ با یکدیگر خلاف ورزیدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تضاد، تناقض، خلاف، مخالفت
۲. مخالفت ورزیدن ≠ توافق
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخالف
واژگان مترادف و متضاد
۱. تضاد، تناقض، خلاف، مخالفت ۲. مخالفت ورزیدن ≠ توافق
-
تخالف
فرهنگ فارسی معین
(تَ لُ) [ ع . ] (مص ل .) با همدیگر خلاف کردن .
-
تخالف
لغتنامه دهخدا
تخالف . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) با یکدیگر خلاف کردن . (زوزنی ) (دهار) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). مخالفت و دگرگونی . (غیاث اللغات ). ضد توافق . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
تخالف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taxālof با هم خلاف کردن؛ با یکدیگر خلاف ورزیدن.
-
جستوجو در متن
-
تناقض
واژگان مترادف و متضاد
۱. تخالف، تضاد، ضدیت، مغایرت، منافات ناسازگار ۲. ناسازگاربودن، ضدیکدیگر بودن
-
تشابه
واژگان مترادف و متضاد
۱. تجانس، شباهت، مانندگی، مشابهت، همانندی، همسانی، یکسانی ۲. شبیه بودن، همانند بودن ≠ تخالف، اختلاف، تفاوت
-
تعارض
واژگان مترادف و متضاد
۱. اختلاف، تخالف، تعاند، خلافورزی، دشمنی، ستیز، عناد، عنادورزی، کشمکش، معارضه ۲. خلافورزی کردن، متعرض شدن ۳. ناسازگاری
-
تعرض
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتراض، پرخاش، تجاوز، تعدی، تهاجم، حمله، درازدستی، دستاندازی، شکایت، شکوه، عتاب، تخالف، هجوم ۲. روی برگردانیدن ۳. دستدرازی کردن
-
متخالف
لغتنامه دهخدا
متخالف . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) مقابل و روبرو و مغایر وناموافق . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). عماد متخالف الابعاد؛ ستونهائی که فاصله شان با یکدیگر مختلف باشد. (از فرهنگ جانسون ). || با همدیگر خلاف کننده . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به تخالف شو...
-
تشاکس
لغتنامه دهخدا
تشاکس . [ ت َ ک ُ ] (ع مص ) با یکدیگربدخویی کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). با یکدیگر بد خویی کردن و مخالفت نمودن (آنندراج ). با یکدیگر تضاد و اختلاف داشتن . (از متن اللغة).تخالف قوم . (اقرب الموارد) (الم...
-
تناد
لغتنامه دهخدا
تناد. [ ت َ دد ] (ع مص ) از یکدیگر رمیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پراکنده شدن و از هم گریختن و رمیدن و منه قراءة ابن عباس و جماعة یوم التناد بشد الدال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)... به تشدید دال پراکنده شدن و از همدیگر رمیدن و یوم ال...
-
تشاجر
لغتنامه دهخدا
تشاجر. [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) با یکدیگر خلاف کردن . (زوزنی ) (دهار). منازعت و خلاف کردن دو گروه با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نزاع کردن دو کس با هم . (آنندراج ) (از متن اللغة). تخالف و تنازع قوم . بیکدیگر درآمدن آنان در نزاع بمانند اشتباک درختا...
-
توافق
لغتنامه دهخدا
توافق . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) تواطؤ. اتفاق . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). هم پشت شدن . (دهار). با هم یکجاشدن و موافق بودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). با هم یکی شدن و هم پشتی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).تقارب و تظاهر. (از اقرب الموارد)...
-
تضاد
لغتنامه دهخدا
تضاد. [ ت َ دد ] (ع مص ) با یکدیگر دشمنی کردن . (زوزنی ). با یکدیگر مخالفت کردن . (از اقرب الموارد). با همدیگر ضد بودن و با همدیگر دشمنی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مخالف یکدیگر بودن و با هم خصومت کردن . (ناظم الاطباء). || ناهمتایی کردن . (زوزن...