کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحویل و تحول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تحویل گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
استلام
-
irreducible representation
نمایش تحویلناپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای گروه متناهیG، به شرط مفروض بودن میدانی مانندF، نمایشی از آن گروه که در آنFGـ مدول متناظر با آن تحویلناپذیر است متـ . نمایش تحویلناپذیر گروه irreducible representation of a group
-
irreducible representation of a group
نمایش تحویلناپذیر گروه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← نمایش تحویلناپذیر
-
point-to-multipoint delivery
تحویل نقطهبهچندنقطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق، مهندسی مخابرات] تحویل داده از یک منبع به چند مقصد
-
point-to-point delivery
تحویل نقطهبهنقطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] تحویل داده از یک منبع به یک مقصد
-
non-repudiation of submission
سلب انکار تحویل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که نشان میدهد پیام را مرجع تحویل دریافت کرده است
-
irreducible character
سرشت تحویلناپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] سرشت حاصل از یک نمایش تحویلناپذیر گروه متـ . سرشت تحویلناپذیر گروه irreducible character of a group
-
irreducible character of a group
سرشت تحویلناپذیر گروه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← سرشت تحویلناپذیر
-
بزهکاران را تحویل گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
ايصال
-
همه با هم استعفانامه خود را تحویل دادند (استعفا کردند)
دیکشنری فارسی به عربی
قَدَّموا اِسْتِقالاتِهِمْ بالإجماعِ
-
جستوجو در متن
-
تنقل
لغتنامه دهخدا
تنقل . [ت َ ن َق ْ ق ُ ] (ع مص ) از جای به جای شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بسیار برگشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار نقل و تحویل گردیدن . (ناظم الاطباء). تحول از مکانی به مکانی دیگر، و قیل اکثر الانتقال . (ازاقرب الموارد). || چیزی را ن...
-
انقلاب
لغتنامه دهخدا
انقلاب . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) برگشتن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بازگردیدن . (ترجمان القرآن جرجانی ). برگردیدن و واژگون شدن و برگشتن از کاری و حالی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). واگردیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (مجمل ...
-
نو شدن
لغتنامه دهخدا
نو شدن . [ ن َ / نُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) و نو گردیدن و نو گشتن ؛ تازه شدن : چه گفت اندر این موبد پیشروکه هرگز نگردد کهن گشته نو. فردوسی .نو شده ای نوشده کهن شود آخرگرچه به جان کوه قارنی به تن آهن . ناصرخسرو. || جوان شدن : به جائی رسیدی هم اندر سخن که...
-
برگردانیدن
لغتنامه دهخدا
برگردانیدن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) برگرداندن . رد کردن . (ناظم الاطباء). برگشت دادن . پس آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). اعاده کردن . اعاده دادن . رجعت دادن . ارجاع . عودت دادن . (یادداشت دهخدا). مراجعت دادن . || واپس بردن . بازپس بردن . (فرهنگ فارس...
-
استانبول
لغتنامه دهخدا
استانبول . [ اِ تام ْ ] (اِخ ) استامبول . اسلامبول . اسطمبول . اسطنبول . قسطنطنیه . قسطنطینیه . بوزنطیا . سابقاً پایتخت دولت عثمانی و یکی از مشهورترین بلاد عالم است . موقع و تقسیمات این شهر باعظمت از چهار قسمت عمده تشکیل شده :1 - خود استانبول و ایّوب...