کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحویف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحویف
لغتنامه دهخدا
تحویف . [ ت َح ْ ] (ع مص ) گردانیدن چیزی را بر کناره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بر حافة [ گاو خرمن کوبی که بر کناره باشد ] قراردادن چیزی را. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). || تحویف وسمی مکان را؛ گرد گرفتن علف وسمی جای را. (منتهی الارب ) (نا...
-
جستوجو در متن
-
حوف
لغتنامه دهخدا
حوف . [ ح َ ] (ع اِ) ازارمانندی از پوست که زنان حائض و کودکان پوشند. (منتهی الارب ). رهط. (اقرب الموارد). آن پوست که زنان درپوشند چون حایض باشند. (مهذب الاسماء). || تسمه های ادیم که در آن مهره تعبیه کرده دختران را پوشانند بالای جامه یا شاماکچه از ادی...