کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحویش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحویش
لغتنامه دهخدا
تحویش . [ ت َح ْ ] (ع مص ) بسیار گردآوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جمع کردن چیزی . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
واژههای همآوا
-
تهویش
لغتنامه دهخدا
تهویش . [ ت َ ] (ع مص ) درآمیختن مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || درآمیختن سخن و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فتنه و اختلاف افتادن میان قوم : هوّش بینهم ؛ افسد و منه قیل : هذا یهوش القواعد؛...