کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحمیل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تحمیل کردن
مترادف و متضاد
۱. بار کردن، بار نهادن، سربار کردن
۲. به گردنگذاشتن
۳. تکلیف کردن، وادار کردن
دیکشنری
compel, dictate, enforce, exact, impose, load, obtrude, saddle, superimpose, tax, thrust
-
جستوجوی دقیق
-
تحمیل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بار کردن، بار نهادن، سربار کردن ۲. به گردنگذاشتن ۳. تکلیف کردن، وادار کردن
-
تحمیل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ابرز , افرض , اوقع , شرج , عبء , مهمة
-
تحمیل کردن
واژهنامه آزاد
برنهادن. همی رنج بر خویشتن برنهیم/ از آن به که گیتی به دشمن دهیم (فردوسی).
-
واژههای مشابه
-
تحمیل واقع
لغتنامه دهخدا
تحمیل واقع. [ ت َ ل ِ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) نزد بلغا عبارتست از آنکه وجود عینی رادر وقوع حالی حملی لطیف پیدا کند، و سببی در بیان آورد که آن چیز از آن غرض پدید آمده است . و آن حال ازاین معنی حاصل شده . مثال در صفت ستون سنگین ، شعر:چو نزدیک ...
-
تحمیل کننده
دیکشنری فارسی به عربی
فرض
-
جستوجو در متن
-
imposed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحمیل شده، تحمیل کردن، اعمال نفوذ کردن، گرانبار کردن، مالیات بستن بر
-
impose
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحمیل کنید، تحمیل کردن، اعمال نفوذ کردن، گرانبار کردن، مالیات بستن بر
-
burdening
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارگیری، بار کردن، تحمیل کردن، سنگین بار کردن
-
lobbying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لابی، تحمیل گری کردن، سخنرانی کردن
-
constrain
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محدود کردن، تحمیل کردن، بزور و فشار وادار کردن
-
horn in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاخ در، تحمیل کردن، فرو کردن
-
lobbied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لابی کرد، تحمیل گری کردن، سخنرانی کردن
-
surcharged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اضافه وزن، اضافه کردن، زیاد بار کردن، زیاد ستاندن، تحمیل کردن، زیاد پر کردن