کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحمت
لغتنامه دهخدا
تحمت . [ ت َ ح َم ْ م ُ ] (ع مص ) خالص گردیدن رنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
واژههای همآوا
-
تهمت
واژگان مترادف و متضاد
اتهام، افترا، بهتان، دروغ، فریه، نمامی
-
تهمت
فرهنگ واژههای سره
انگ، بدنام
-
طهمة
لغتنامه دهخدا
طهمة. [ ] (ع اِ) غذای مطبوع لذت بخش که مردم خوش خوراک در خوردن آن افراط کنند. (از دزی ج 2 ص 65).
-
طهمة
لغتنامه دهخدا
طهمة. [ طَ هَِ م َ ] (ع ص ) امرأه ٌ طَهِمَةٌ؛ زنی که رخسار او کم گوشت باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طهمة
لغتنامه دهخدا
طهمة. [طُ م َ ] (ع اِ) سیاه زردی مایل یا تیره با اندک سیاهی یا سرخ که بسپیدی زند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
تهمت
فرهنگ فارسی معین
(تُ مَ) [ ع . تهمة ] (اِ.) بدگمانی ، افترا.
-
تحمة
لغتنامه دهخدا
تحمة. [ ت َ ح َ م َ] (ع اِ) چادرهایی که بر آن خطوط زرد باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
تحمة
لغتنامه دهخدا
تحمة. [ ت َ ح ِم ْ م َ ] (ع اِ) ثیاب تحمة؛ جامه ها که طلاق دهنده زن را در متعه ٔ وی دهد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه طلاق دهنده زن را در تمتیع وی پوشاند. ثیاب التحمة؛ ما یلبس المطلق امرأته اذا متعها. (اقرب الموارد).
-
تحمة
لغتنامه دهخدا
تحمة. [ ت ُ م َ ] (ع اِمص ) سخت سیاهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط).
-
تهمت
لغتنامه دهخدا
تهمت . [ ت ُ م َ ] (اِ) تُهَمَة. تُهمَة. گمان بد کردن ... این لفظ در فارسیان به سکون دوم مستعمل است و به لفظ کردن و انداختن و نهادن و زدن وبستن و برداشتن استعمال می یابد. (غیاث اللغات ). گمان بد بردن و گمان بد... (آنندراج ). گمان بد. (دهار).بوسین و ن...
-
تهمط
لغتنامه دهخدا
تهمط. [ ت َ هََ م ْ م ُ ] (ع مص ) به ستم ستدن آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تهمة
لغتنامه دهخدا
تهمة. [ ت َ م َ ] (ع اِ) لغتی است در تهامة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تهمة
لغتنامه دهخدا
تهمة. [ ت َ هََ م َ ] (ع اِ) بدبوئی گوشت . یقال : فی اللحم تهمة. || زمین که از آن به سی دریا فرودآیند. تهم مثله کانهما مصدران من تهامة لأَن التهائم متصوبة الی البحر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).