کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحقیقاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحقیقاً
لغتنامه دهخدا
تحقیقاً. [ ت َ قَن ْ ] (ع ق ) بطور راستی و حقیقت و یقیناً و بدون شبهه . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بلاشبهه
واژگان مترادف و متضاد
بلاشک، تحقیقاً، حتماً، محققاً، یقین
-
محققاً
واژگان مترادف و متضاد
بلاشبهه، بلاشک، تحقیقاً، حتماً، قطعا، مسلماً، یقیناً، ≠ محتملاً
-
تقریباً
لغتنامه دهخدا
تقریباً. [ ت َ ب َن ْ ](ع ق ) ضد تحقیقاً. بطور حدس و تخمین و بطور قیاس و نزدیک به آن . (ناظم الاطباء). نزدیک . به نزدیک . در حدود. کمابیش . بیش و کم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
بدرست
لغتنامه دهخدا
بدرست . [ ب ِ دُ رُ ] (ق مرکب ) بتحقیق .تحقیقاً. بدرستی : و شنودم بدرست که این سرهنگان را سلطان مسعود پوشیده گفته بود که گوش بیوسف می دارید چنانکه بجایی نتواند رفت . (تاریخ بیهقی ).
-
ابراهیم بن سنان
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن سنان . [ اِ م ِ ن ِ س ِ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن سنان بن ثابت بن قره ٔ حرانی صابی (296-336 یا 338 هَ .ق .). مهندس و ریاضی دان و طبیب . در بغداد متولد شده و نزد پدر و معلمین خصوصی فنون و علوم آن زمان را آموخت . وقتی مستکفی باﷲ خلیفه او ...
-
دوزبر
لغتنامه دهخدا
دوزبر. [ دُ زَ / زِب َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نحو) نصب در نحو و صورت آن در بالای حروف این است «"» و تلفظ آن [ اَن ْ ] مانند: کتاباً، حساباً، زیداً، صبراً. (یادداشت مؤلف ). || تنوین نصب ایرانی است و معنی مخصوص دارد وبیشتر افاده ٔ حال کند؛ یعنی قید حالت...
-
ابورافع
لغتنامه دهخدا
ابورافع. [ اَ ف ِ ] (اِخ ) هرمز یا ابراهیم یا اسلم قبطی . یکی از صحابه و مولی رسول صلی اﷲعلیه وآله . بطوری که از فهرست نجاشی معلوم میشود او نخستین کس است که در اسلام فقه نوشت و کتاب او موسوم به کتاب السنن والاحکام والقضایا است . ابورافع با امیرالمؤم...
-
کوهرنگ
لغتنامه دهخدا
کوهرنگ . [ رَ ] (اِخ ) نام دره و همچنین رودخانه ای است در زردکوه بختیاری . رودخانه ٔ کارون که از زردکوه بختیاری سرچشمه می گیرد و در باختر اصفهان واقع شده است ، سرچشمه ٔ آن کوهرنگ نام دارد. آب کوهرنگ پس از طی یک کیلومتر و نیم به آب دیگری به نام شیخ عل...
-
شاه بوی
لغتنامه دهخدا
شاه بوی . (اِ مرکب ) بمعنی عنبر است . بعضی گویند از گاو بهم میرسد چنانکه مشک از آهو. (برهان ). عنبر باشد. (لغت فرس اسدی ) (صحاح الفرس ). و آن گلی است زردرنگ که بتازیش منثور خوانند. (از اقرب الموارد). و عنبر رانباید در جزو گیاههای خوشبو شمرد زیرا عنبر...
-
مشاکلت
لغتنامه دهخدا
مشاکلت . [ م ُ ک َ / ک ِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) هم شکل بودن و مانند شدن . (غیاث ) مانیدن . مشابهت . مجانست . مضاهات . موافقت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و مشاکلت تام در حرکات و حروف که در اجزاء لفظ باشد به اعتباری دیگر مشاکلت ناقص بود در الفاظ. (اس...
-
منا
لغتنامه دهخدا
منا. [م َ ] (ع اِ) یک من یا پیمانه ای است . مَنَوان و مَنَیان مثنی . ج ، اَمناء، اَمنی ، مَنی ّ، مُنی ّ. (منتهی الارب ). پیمانه ای که آن را من نیز گویند و یا پیمانه ای که بدان روغن پیمانه کنند. (ناظم الاطباء). پیمانه ای 4 که بدان روغن و جز آن پیمایند...
-
استار
لغتنامه دهخدا
استار. [ اِ ] (معرب ، اِ) (معرب چهار) چهار. اربعه . چهارتا. (منتهی الارب ). جوالیقی گوید: الاستار، قال ابوسعید: سمعت العرب تقول للأربعة «استار» لانه بالفارسیة «چهار» فاعربوه فقالوا «استار». (المعرب چ احمد محمد شاکر ص 42). || «چهار مثقال ». (ابن سراف...
-
آل افراسیاب
لغتنامه دهخدا
آل افراسیاب . [ ل ِ اَ ] (اِخ ) نام سلسله ای از امراء ترک که آل خاقان و خانیه و ایلک خانیه و افراسیابیه نیز خوانده میشوند (از حدود 320 تا حدود 560 هَ .ق .). از تاریخ این سلسله اطلاعات کمی در دست است و ظاهراً امرای مزبور پس از اتحاد با طوائف ترکان مشر...