کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحفظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تحفظ
/tahaffoz/
معنی
۱. خود را حفظ کردن؛ خودداری کردن؛ هوشیار و بیدار بودن و پرهیز کردن؛ خود را نگه داشتن.
۲. خویشتنداری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. حفظ، نگهداری
۲. احتراز، خودداری، خویشتنداری
۳. یادگیری
۴. هشیاری
۵. نگاه داشتن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحفظ
واژگان مترادف و متضاد
۱. حفظ، نگهداری ۲. احتراز، خودداری، خویشتنداری ۳. یادگیری ۴. هشیاری ۵. نگاه داشتن
-
تحفظ
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ فُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - هوشیار بودن و پرهیز کردن . 2 - خویشتن داری .
-
تحفظ
لغتنامه دهخدا
تحفظ. [ ت َ ح َف ْ ف ُ ] (ع مص ) پرهیز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). احتراز. (اقرب الموارد). احتراز و تصون . (قطر المحیط): علیک بالتحفظ من الناس ؛ ای بالتوقی . (اقرب الموارد). خود را نگه داشتن . (فرهنگ نظام ) : و بدین تحفظ و تیقظ، ...
-
تحفظ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahaffoz ۱. خود را حفظ کردن؛ خودداری کردن؛ هوشیار و بیدار بودن و پرهیز کردن؛ خود را نگه داشتن.۲. خویشتنداری.
-
واژههای مشابه
-
تحفظ تحفظا
دیکشنری عربی به فارسی
محافظه کاري
-
واژههای همآوا
-
تحفز
لغتنامه دهخدا
تحفز. [ ت َ ح َف ْ ف ُ ] (ع مص ) بر سر پای نشستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). و فی الحدیث : کان یوسع لمن اتاه فاذا لم یجد متسعاً تحفز له تحفزاً. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
محافظه کاری
دیکشنری فارسی به عربی
تحفظ تحفظا ، تستر تسترا
-
تحرس
لغتنامه دهخدا
تحرس . [ ت َ ح َرْ رُ ] (ع مص ) احتراس . خویشتن را از چیزی نگاه داشتن . (زوزنی ). تحرس از چیزی ؛ خود را پاس داشتن از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خود را از چیزی نگاه داشتن . (آنندراج ). تحفظ. (قطر المحیط). احتراس . توقی و تحفظ. (اقرب الموارد).
-
احتراز
واژگان مترادف و متضاد
ابا، اجتناب، امساک، پرهیز، تحاشی، تحرز، تحفظ، حذر، حزم، خویشتنداری، دوری، کنارهجویی، گریز
-
تیقظ
لغتنامه دهخدا
تیقظ. [ ت َ ی َق ْ ق ُ ] (ع مص ) بیدار و هوشیار بودن وبیدار شدن از خواب . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیدار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بیدار شدن و بیداری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : و بدین تحفظ و تیقظ اعتقاد من در مو...
-
خودداری کردن
لغتنامه دهخدا
خودداری کردن . [ خوَدْ / خُدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کف ّ نفس کردن . || تحفظ. احتراس . حفظ کردن . || امساک کردن . || احتماء. || تعفف . ورع ورزیدن . (یادداشت بخط مؤلف ).- خودداری کردن از ؛ شکیبیدن از. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
متحفظ
لغتنامه دهخدا
متحفظ. [ م ُ ت َ ح َف ْ ف ِ ] (ع ص ) پرهیزکننده . (آنندراج ). || هشیار و بیدار و یادگیرنده . (آنندراج ). آگاه و هوشیار و خبردار و کسی که خود را متنبه می کند و آگاه می سازد. || کسی که خاطرنشان می کند و به یاد خود می سپارد و یک یک را یاد می گیرد. (ناظم...