کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحصیل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
از دست دادن یکی دو پیاده در برابر تحصیل امتیازاتی
دیکشنری فارسی به عربی
مناورة
-
تحصیل پول و مقام و غیره از راههای نادرست
دیکشنری فارسی به عربی
فساد
-
جستوجو در متن
-
حصل
دیکشنری عربی به فارسی
بدست اوردن , تحصيل کردن , جاکشي کردن
-
procure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تهیه کردن، خریدن، بدست اوردن، تحصیل کردن، جاکشی کردن، خرید کردن
-
educed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحصیل کرده، استخراج کردن، استنباط کردن، گرفتن
-
procured
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تهیه شده، خریدن، بدست اوردن، تحصیل کردن، جاکشی کردن، خرید کردن
-
اکسب
دیکشنری عربی به فارسی
تحصيل کردن , کسب معاش کردن , بدست اوردن , دخل کردن , درامد داشتن
-
procures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرید، خریدن، بدست اوردن، تحصیل کردن، جاکشی کردن، خرید کردن
-
ملا شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. باسوادشدن، تحصیل کردن، درس خواندن، تحصیل کردن ۲. فاضل شدن، عالم شدن، سواددار شدن
-
earning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درآمد، کسب کردن، بدست اوردن، تحصیل کردن، کسب معاش کردن، دخل کردن، درامد داشتن، پیدا کردن
-
earned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به دست آورده، کسب کردن، بدست اوردن، تحصیل کردن، کسب معاش کردن، دخل کردن، درامد داشتن، پیدا کردن
-
study
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطالعه، بررسی، تحصیل، درس، اتاق مطالعه، غور وبررسی، موضوع تحصیلی، درس خواندن، مطالعه کردن، خواندن، بررسی کردن، تحصیل کردن، فرا گرفتن، اموختن
-
get
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرفتن، زایش، تولد، رسیدن، زدن، بدست اوردن، فراهم کردن، کسب کردن، تهیه کردن، فهمیدن، حاصل کردن، تحصیل کردن، ربودن، تصرف کردن
-
getting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرفتن، رسیدن، زدن، بدست اوردن، فراهم کردن، کسب کردن، تهیه کردن، فهمیدن، حاصل کردن، تحصیل کردن، ربودن، تصرف کردن
-
حاصل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به دستآوردن، اکتساب کردن، تحصیل کردن ۲. جمع کردن، فراهم کردن ۳. به نتیجه رسیدن، نتیجهگرفتن