کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحسیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تحسیر
/tahsir/
معنی
۱. سبب حسرت شدن.
۲. آزار دادن کسی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحسیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - مانده کردن . 2 - دریغ خورانیدن دیگری را. 3 - حقیر داشتن . 4 - آزردن .
-
تحسیر
لغتنامه دهخدا
تحسیر. [ ت َ ] (ع مص ) مانده کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آرمان خورانیدن . (تاج المصادربیهقی ). دریغ خورانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به حسرت واداشتن کسی را. (از اقرب الموارد). کسی را در حسرت افکندن . ...
-
تحسیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahsir ۱. سبب حسرت شدن.۲. آزار دادن کسی.
-
واژههای همآوا
-
تحثیر
لغتنامه دهخدا
تحثیر. [ ت َ ] (ع مص ) حب بستن دوا را. (منتهی الارب ). حب ساختن دارویی را. (ناظم الاطباء). حب کردن دوایی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
-
جستوجو در متن
-
درده دادن
لغتنامه دهخدا
درده دادن . [ دَ دَ / دِدَ ] (مص مرکب ) نمودن چیزی را از مال و سعادت خود به دیگری تا او را اندوهگن سازد. نمودن سعادت خویش برای ایجاد غبطه و حسد در دیگران . غنا یا سعادت خویش را به دیگری نمودن برانگیختن حسد او را. نمودن که من دارم و تو نداری بقصد آزار...
-
ارمان
لغتنامه دهخدا
ارمان . [ اَ ] (اِ) آرزو. (جهانگیری ) (برهان ). اَمَل . || حسرت . (جهانگیری ) (برهان ) (اوبهی ): ارمان حسرت خوردن بود. (صحاح الفرس ). || امید. رَجاء : نه امّید آن کایچ بهتر شوی تونه ارمان آن کم تو دل نگسلانی . منوچهری . || رنج . (فرهنگ اسدی ). رنج بر...