کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحزق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحزق
لغتنامه دهخدا
تحزق . [ ت َ ح َزْ زُ ] (ع مص ) سخت بخیل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تقبض . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تحذق
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ ذُّ) [ ع . ] (مص ل .) خود را حاذق و زیرک وانمودن بدون آنکه باشند.
-
تحذق
لغتنامه دهخدا
تحذق .[ ت َ ح َذْ ذُ ] (ع مص ) خود را حاذق و زیرک نمودن بی آنکه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تحذق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahazzoq ۱. حاذق شدن.۲. خود را حاذق وانمود کردن.
-
جستوجو در متن
-
متحزق
لغتنامه دهخدا
متحزق . [ م ُ ت َ ح َزْ زِ ] (ع ص ) مرد سخت بخیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). سخت بخیل و آزمند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحزق شود.