کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحریک جنسی زنان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحریک جنسی زنان
دیکشنری فارسی به عربی
حرارة
-
واژههای مشابه
-
تحريک
دیکشنری عربی به فارسی
جنبش , حرکت , فعاليت , جم خوردن , تکان دادن , به جنبش دراوردن , حرکت دادن , بهم زدن , بجوش اوردن , تحريک کردن يا شدن
-
agent provocateur, inciting agent, provocateur2
مأمور تحریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فردی که برای شناسایی و دستگیری افراد مستعد ارتکاب جرم سیاسی یا اجتماعی وارد جمع آنها میشود و آنها را به ارتکاب جرم ترغیب میکند
-
تحریک کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اغوا کردن، برانگیختن، تشویق کردن، شوراندن ۲. تفتین، فتنهانگیزی ۳. آغالیدن
-
تحریک کننده
فرهنگ واژههای سره
برانگیزاننده
-
bone stimulation, electromagnetic bone stimulation
تحریک استخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] استفاده از میدانهای الکتریکی یا مغناطیسی برای تحریک استخوان شکسته به جوش خوردن
-
electrical stimulation
تحریک برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روشی برای افزایش کیفیت گوشت با وارد آوردن تَپهای الکتریکی بر لاشه، بلافاصله پس از ذبح
-
irritable
تحریکپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ویژگی فرد دارای حالت تحریکپذیری
-
irritability
تحریکپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] تهییجپذیری غیرعادی و افراطی همراه با ناراحتی زودهنگام و عصبانیت و بیصبری
-
provocateur 1, agitator 1
تحریکگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فردی که مردم را به اعتراض سیاسی یا آشوب تحریک میکند
-
تحریک کردن
لغتنامه دهخدا
تحریک کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برانگیختن . اغواکردن . ترغیب . رجوع به تحریک شود.
-
تحریک آمیز
لغتنامه دهخدا
تحریک آمیز. [ ت َ ] (ن مف مرکب ) مهیج . که با هیجان و تحریک آمیخته باشد. که موجب برانگیختگی و هیجان باشد. تهییج کننده ، و معمولاً تهییجی که مخالف آرامش و نظم اجتماع باشد: فلان ، نطقی تحریک آمیز کرد. سخنان تحریک آمیز او مرا بر آن کار واداشت .
-
تحریک کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أجَّجَ
-
تحریک پذیر
دیکشنری فارسی به عربی
عصبي