کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحریکپذیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
irritability
تحریکپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] تهییجپذیری غیرعادی و افراطی همراه با ناراحتی زودهنگام و عصبانیت و بیصبری
-
واژههای مشابه
-
تحریک
واژگان مترادف و متضاد
۱. آغال، آنتریک، اغوا، انگیزش، تحریص، تحریض، ترغیب، تشجیع، تشویق، وادار، وسوسه ۲. برآغالیدن، برانگیختن، بهحرکت درآوردن ۳. جنباندن، حرکت دادن
-
تحریک
فرهنگ واژههای سره
انگیزش، برانگیختن
-
تحریک
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) جنبانیدن ، به حرکت درآوردن .
-
تحریک
لغتنامه دهخدا
تحریک . [ ت َ ] (ع مص ) جنبانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). جنبانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جنبانیدن و به حرکت درآوردن . (فرهنگ نظام ). حرکت دادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ضد تسکین . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد)....
-
تحريک
دیکشنری عربی به فارسی
جنبش , حرکت , فعاليت , جم خوردن , تکان دادن , به جنبش دراوردن , حرکت دادن , بهم زدن , بجوش اوردن , تحريک کردن يا شدن
-
تحریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahrik ۱. برانگیختن؛ وادار کردن.۲. [قدیمی] حرکت دادن؛ جنباندن؛ به حرکت درآوردن.
-
تحریک
دیکشنری فارسی به عربی
اقناع , تحريض , صور متحرکة , غليان
-
agent provocateur, inciting agent, provocateur2
مأمور تحریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فردی که برای شناسایی و دستگیری افراد مستعد ارتکاب جرم سیاسی یا اجتماعی وارد جمع آنها میشود و آنها را به ارتکاب جرم ترغیب میکند
-
تحریک کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اغوا کردن، برانگیختن، تشویق کردن، شوراندن ۲. تفتین، فتنهانگیزی ۳. آغالیدن
-
تحریک کننده
فرهنگ واژههای سره
برانگیزاننده
-
bone stimulation, electromagnetic bone stimulation
تحریک استخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] استفاده از میدانهای الکتریکی یا مغناطیسی برای تحریک استخوان شکسته به جوش خوردن
-
electrical stimulation
تحریک برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روشی برای افزایش کیفیت گوشت با وارد آوردن تَپهای الکتریکی بر لاشه، بلافاصله پس از ذبح
-
irritable
تحریکپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ویژگی فرد دارای حالت تحریکپذیری