کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحریص کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحریص کردن
لغتنامه دهخدا
تحریص کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) ترغیب کردن . حریص گردانیدن . آزمند ساختن .در شغف انداختن : و همه را بر عداوت تو تحریص کرده است . (کلیله و دمنه ). رجوع به تحریص شود.
-
واژههای مشابه
-
تحریص نمودن
لغتنامه دهخدا
تحریص نمودن . [ ت َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ترغیب نمودن . حریص گردانیدن . آزمند نمودن . در شغف انداختن : و چون سال عمر به هفت رسید مرا بر خواندن علم طب تحریص نمودند. (کلیله و دمنه ). رجوع به تحریص شود.
-
جستوجو در متن
-
تطمیع کردن
واژگان مترادف و متضاد
به طمعانداختن، آزمند ساختن، بیوسانیدن، تحریص کردن، به آز افکندن
-
حریص کردن
لغتنامه دهخدا
حریص کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ایلاع . اغراء. الهاج . تحریص . اضراء. اغرام . الذام . ازراف . تشویق کردن . ترغیب .
-
تشجیع
واژگان مترادف و متضاد
۱. اغوا، انگیزش، تحریص، تحریض، تحریک، ترغیب، تشویق ۲. دلیر کردن، جرات کردن، قویدل ساختن، روحیهدادن، برانگیختن
-
تشویق
واژگان مترادف و متضاد
۱. اغوا، انگیزش، تحریص، تحریض، تحریک، ترغیب، تشجیع، وادار ۲. حث، تقدیر، قدردانی ≠ تنبیه ۳. آرزومند کردن، به شوق آوردن، ترغیب کردن، دلگرم ساختن
-
تحریض کردن
لغتنامه دهخدا
تحریض کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرم کردن . تشویق کردن . راغب کردن کسی را برای کاری : یکدیگر را بر عرفان قدر و خانه ٔ کریم و کرم عمیم او تحریص و تحریض کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 226). رجوع به تحریض و تحریض دادن شود.
-
غوریدن
لغتنامه دهخدا
غوریدن . [ دَ ] (مص ) تحریص کردن به جنگ . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || هزیمت دادن . || تسلی یافتن . (آنندراج ). || قانع شدن و راضی و خشنود گشتن . (از ناظم الاطباء). || سیر شدن . (آنندراج ).
-
ایلاع
لغتنامه دهخدا
ایلاع . (ع مص ) آزمند کردن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). حریص گردانیدن . (مؤید الفضلا). تحریص . سخت حریص کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || برانگیختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). (ناظم الاطباء). به ولع آوردن . اذآر. (از منتهی الارب ).
-
الهاج
لغتنامه دهخدا
الهاج . [ اِ ] (ع مص ) سیخ بر پستان اشتر ببستن تا بچه شیر نتواند خوردن . (تاج المصادر بیهقی ). حریص و شیفته کردن شتربچگان کسی بر شیر مکیدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). مولع و شیفته شدن شتربچگان کسی به شیر خوردن از پستان مادر، و آن چنان است که چ...
-
تحریض دادن
لغتنامه دهخدا
تحریض دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) تحریض کردن : و همه را به تشریفات گرانمایه و مزید اقطاعات موعود گردانید و بر قمع و قهر آن مخاذیل تحریص و تحریض داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 41). و اولیای دولت رابر اقتصاص و اقتناص او تحریض داد. (ایضاً ص 418)...
-
آغالش
لغتنامه دهخدا
آغالش . [ ل ِ ] (اِمص ) عمل و اسم مصدر آغالیدن . بدآموزی و تحریک و انگیختن و تحریض و تحریص و اغراء و تهییج و برفژولیدن و وژولیدن بجنگ و فتنه و فساد و خصومت . تحریش و ایساد و تغریش میان دو جانور. تیز کردن کسی را بر دیگری . شورانیدن بر یکدیگر. خبث کردن...
-
تحریک
لغتنامه دهخدا
تحریک . [ ت َ ] (ع مص ) جنبانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). جنبانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جنبانیدن و به حرکت درآوردن . (فرهنگ نظام ). حرکت دادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ضد تسکین . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد)....