کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحریص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تحریص
/tahris/
معنی
۱. حریص گردانیدن؛ آزمند کردن.
۲. راغب ساختن کسی به کاری یا چیزی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ترغیب، تشجیع، تشویق
۲. اغوا، انگیزش، برانگیختن، تحریش، تحریک، وادار، وا داشتن، وسوسه
۳. آزمندسازی، تطمیع ≠ منع
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحریص
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترغیب، تشجیع، تشویق ۲. اغوا، انگیزش، برانگیختن، تحریش، تحریک، وادار، وا داشتن، وسوسه ۳. آزمندسازی، تطمیع ≠ منع
-
تحریص
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) آزمند ساختن ، برانگیختن .
-
تحریص
لغتنامه دهخدا
تحریص . [ ت َ ] (ع مص ) آزمند و راغب گردانیدن کسی را بر چیزی . (از اقرب الموارد). آزمند گردانیدن کسی را بر چیزی . (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). در شغف و آز انداختن . (آنندراج ). ترغیب و تحریک و ورغلانیدگی . (ناظم الاطباء). به حرص و آز انداختن . (فرهنگ...
-
تحریص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahris ۱. حریص گردانیدن؛ آزمند کردن.۲. راغب ساختن کسی به کاری یا چیزی.
-
واژههای مشابه
-
تحریص کردن
لغتنامه دهخدا
تحریص کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) ترغیب کردن . حریص گردانیدن . آزمند ساختن .در شغف انداختن : و همه را بر عداوت تو تحریص کرده است . (کلیله و دمنه ). رجوع به تحریص شود.
-
تحریص نمودن
لغتنامه دهخدا
تحریص نمودن . [ ت َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ترغیب نمودن . حریص گردانیدن . آزمند نمودن . در شغف انداختن : و چون سال عمر به هفت رسید مرا بر خواندن علم طب تحریص نمودند. (کلیله و دمنه ). رجوع به تحریص شود.
-
واژههای همآوا
-
تهریس
لغتنامه دهخدا
تهریس .[ ت َ ] (ع مص ) نیک پختن گوشت را چنانکه شکسته آمیخته گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
تهریص
لغتنامه دهخدا
تهریص . [ ت َ ] (ع مص ) خشک سوخته شدن بدن به کرخشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). او هذه بالضاء المعجمه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابن درید این کلمه را به «ضاد» ضبط کرده است . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تحریک و تشویق
فرهنگ گنجواژه
تحریص.
-
تطمیع کردن
واژگان مترادف و متضاد
به طمعانداختن، آزمند ساختن، بیوسانیدن، تحریص کردن، به آز افکندن
-
وسوسه
واژگان مترادف و متضاد
اغوا، انگیزش، بداندیشی، تحریص، تحریک، تلقین، وسواس
-
وادار
واژگان مترادف و متضاد
۱. الزام، مجبور، ملزم ۲. تحریص، تحریک، تشویق