کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحریج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحریج
لغتنامه دهخدا
تحریج . [ ت َ ] (ع مص ) تنگنا گرفتن بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ). تنگ کردن و تنگ گرفتن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تنگ فراگرفتن بر کسی . (آنندراج ). تضییق . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || سوگند غلیظ خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نا...
-
واژههای همآوا
-
تهریج
لغتنامه دهخدا
تهریج . [ ت َ ] (ع مص ) نیک راندن شتر را چنانکه سرگشته گردد از سختی گرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بانگ بر سباع زدن . (تاج المصادر بیهقی ). بانگ برزدن و زجر کردن سباع را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) ...
-
جستوجو در متن
-
حرام کردن
لغتنامه دهخدا
حرام کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منع کردن . تحریم . حظر. (ترجمان عادل ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). اِبسال . (تاج المصادر بیهقی ). نهی . حجر. احرام . تحریج . بازداشت . بازداشتن . منع : و ما [ مسعود ] حرمت بزرگ او را، این بقعت بر خود حرام کردیم ...