کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحرک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
mobility system support resources
منابع پشتیبانی سامانۀ تحرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] منابع مورد نیاز برای انجام دستکم یکی از موارد زیر: الف) انجام ترابری هوایی و دریایی نیروها؛ ب) اجرای اقداماتی که بهطور مستقیم به آغاز و پردازش و اتمام نیازمندیهای جابهجایی مربوط میشود
-
mobility analysis
تجزیهوتحلیل تحرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] آزمایش همهجانبۀ طرح ترابری با هدف پشتیبانی از طرح عملیاتی و تنظیم هرچهدقیقتر دستور عملیاتی
-
air mobility division, AMD 1
بخش تحرک هوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بخشی در مرکز عملیات هوایی که مسئولیت طرحریزی و هماهنگی و واگذاری مأموریت به یگانها و مدیریت مأموریت تحرک هوایی را بر عهده دارد
-
air mobility element, AME
عنصر تحرک هوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] شاخهای از فرماندهی متحرک مرکز واپایی سوختبَری هوایی که با اعلام درخواست فرماندهِ رزم جغرافیایی، هواپیمای سوختبَر را به منطقۀ مورد نظر اعزام میکند
-
وابسته به تحرک
دیکشنری فارسی به عربی
قاطرة
-
جستوجو در متن
-
immobilization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی حرکت کردن، عدم تحرک
-
حرکت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ايراد , تحرک , تصرف , تنين , قادر
-
وَرجه و وُرجه
فرهنگ گنجواژه
پریدن و جستن، تحرک، جست و خیز کردن.
-
توقف
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایست، بند، درنگ، لنگ، مکث، وقفه ≠ پویایی ۲. اطراق ≠ کوچ ۳. اقامت کردن، ماندن ≠ عزیمت کردن ۴. توقف کردن، درنگ کردن ≠ حرکت کردن، شتافتن ۵. ایستایی، رکود، سکون، فترت ≠ تحرک
-
ارتجاس
لغتنامه دهخدا
ارتجاس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) لرزیدن با آوازی ، چنانکه خانه گاه زلزله . تحرک . اضطراب : ارتجاس بناء. و منه الحدیث : فارتجس ایوان کسری ؛ ای تحرک حرکة سمع لها صوت . (تاج المصادر). || بانگ کردن . (زوزنی ). غریدن . غریدن آسمان . بانگ کردن ابر. || بانگ کردن...
-
ذبذبة
لغتنامه دهخدا
ذبذبة. [ ذَ ذَ ب َ] (ع مص ) تَرَدّد. دودلی . دودلی کردن . تذَبذُب . || دودل کردن کسی را در کاری . || جنبیدن چیزی که آویخته باشد در هوا. ناویدن چیزی درواو آونگان یعنی جنبیدن آن . || جنبش . تحرک . || حمایت همسایه و اهل . || رنجانیدن کسان را. || جنبانید...
-
Ectoprocta
برونمُرزتباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] شاخهای از سلسلۀ جانوران که غالباً روکش پوستی سخت دارند؛ بیشتر گونههای آن بیتحرکاند و برخی بهآرامی حرکت میکنند یا فعالانه میخزند و تولید پَرگَنه میکنند و با دراز کردن تاجیانۀ (lophophore) خود در آب از ذرات کوچک غذا تغذیه میکنند
-
ترهیو
لغتنامه دهخدا
ترهیؤ. [ ت َ رَی ُءْ ] (ع مص ) جنبیدن و ناوناوان رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اضطراب و تحرک . (اقرب الموارد) (المنجد). || آماده باران گردیدن ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || اراده ٔ ...
-
مین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) مادة منفجره بسته بندی شده که آن را در محل عبور دشمن پنهان می کنند ؛ ~ ضد تانک مینی که تانک را از تحرک بیندازد یا باعث انهدام آن شود. ؛ ~ ضد نفر مینی برای وارد کردن تلفات و ضایعات به افراد پیادة دشمن و ناتوان کردن آنان . ؛ ~ مشقی نو...
-
تزحن
لغتنامه دهخدا
تزحن . [ ت َ زَح ْ ح ُ ] (ع مص ) درنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از المنجد). || تقبض . || تحرک از جای . (از المنجد). || بناپسندی کار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد)....