کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تحرک
/taharrok/
معنی
حرکت کردن؛ جنبیدن؛ جنبش داشتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تکان، جنبوجوش، جنبش، حرکت
۲. پویایی
۳. جنبیدن، به حرکتآمدن
۴. دنیامیسم
۵. بهحرکت درآوردن ≠ آرامش، تحجر، سکون
برابر فارسی
جنبش
فعل
بن گذشته: تحرک کرد
بن حال: تحرک کن
دیکشنری
ambulation, soul
-
جستوجوی دقیق
-
تحرک
واژگان مترادف و متضاد
۱. تکان، جنبوجوش، جنبش، حرکت ۲. پویایی ۳. جنبیدن، به حرکتآمدن ۴. دنیامیسم ۵. بهحرکت درآوردن ≠ آرامش، تحجر، سکون
-
تحرک
فرهنگ واژههای سره
جنبش
-
تحرک
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ رُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جنبیدن . 2 - (اِمص .) جنبش .
-
تحرک
لغتنامه دهخدا
تحرک . [ ت َ ح َرْ رُ ] (ع مص ) جنبیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جنبیدن و حرکت کردن . (فرهنگ نظام ).ضد سکون . (اقرب الموارد) (قطر المحیط) : گام بگام او چه تحرک نمودمیل بمیلش به تبرک ربود. نظامی ....
-
تحرک
دیکشنری عربی به فارسی
حرکت , جنبش , نقل وانقال نيرو بوسيله حرکت , تحرک , نقل وانتقال , مسافرت , حرکت دادن , حرکت کردن , نقل مکان
-
تحرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taharrok حرکت کردن؛ جنبیدن؛ جنبش داشتن.
-
تحرک
دیکشنری فارسی به عربی
تحرک , قابلية الحرکة
-
واژههای مشابه
-
mobility 2
تحرک 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← تحرک رانشی
-
mobility 1
تحرک 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] قابلیتی در نیروهای نظامی که به آنان امکان میدهد که ضمن حفظ توانایی انجام مأموریت اصلی بتوانند از مکانی به مکان دیگر حرکت کنند
-
social mobility
تحرک اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] حرکت افراد و گاه گروههای اجتماعی از یک موقعیت به موقعیت دیگر در لایههای اجتماعی
-
electrophoretic mobility
تحرک الکتروکوچی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] جابهجایی مولکول در اثر میدان الکتریکی
-
drift mobility
تحرک رانشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شاخص حرکتپذیری حاملهای بار تحت تأثیر میدان الکتریکی در نیمرسانا یا فلز متـ . تحرک 1 mobility 2
-
strategic mobility
تحرک راهبردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] توانمندی جابهجایی و بهکارگیری نیروهای نظامی در خارج از مرزها برای پشتیبانی از راهبرد ملی
-
moving target indicator
تحرکنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] راداری که تنها هدفهای متحرک را آشکار میکند