کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحدیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تحدیق
/tahdiq/
معنی
۱. نظر دوختن به چیزی؛ خیره نگریستن؛ تیز نگریستن.
۲. احاطه کردن؛ گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحدیق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - تیز نگریستن ، تند نگاه کردن ، چشم هشتن . 2 - گرد کسی بر آمدن .
-
تحدیق
لغتنامه دهخدا
تحدیق . [ ت َ ] (ع مص ) تیز نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). رجوع به تحدیج شود. || گرد کسی درآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تحدیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahdiq ۱. نظر دوختن به چیزی؛ خیره نگریستن؛ تیز نگریستن.۲. احاطه کردن؛ گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن.
-
واژههای مشابه
-
تحديق
دیکشنری عربی به فارسی
خيره نگاه کردن , رک نگاه کردن , از روي تعجب ويا ترس نگاه کردن , خيره شدن
-
جستوجو در متن
-
رک نگاه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تحديق
-
از روی تعجب ویا ترس نگاه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تحديق
-
خیره شدن
دیکشنری فارسی به عربی
تحديق
-
خیره نگاه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اشمت , تثاوب , تحديق , نظرة , وهج
-
تحدیج
لغتنامه دهخدا
تحدیج . [ ت َ ] (ع مص ) تیز نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحدیق . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
باصر
لغتنامه دهخدا
باصر. [ ص ِ ] (ع ص ) چشم دارنده . ذوبصر. (تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || لمح باصر؛ ذوبصر و تحدیق . (تاج العروس ). نگاه تیز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). اریته لمحا باصراً؛ ای : نظراً بتحدیق شدید. (ناظم الاطباء). || در مکتب حکمت اشراق...