کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تحت
/taht/
معنی
زیر؛ پایین.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پایین، دون، ذیل، زیر، سفل، فرود، فروسو ≠ بالا، فراز، فوق
برابر فارسی
زیر
دیکشنری
below, beneath, under-, under, underneath
-
جستوجوی دقیق
-
تحت
واژگان مترادف و متضاد
پایین، دون، ذیل، زیر، سفل، فرود، فروسو ≠ بالا، فراز، فوق
-
تحت
فرهنگ واژههای سره
زیر
-
تحت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (ق .) زیر، پایین .
-
تحت
لغتنامه دهخدا
تحت . [ ت َ ] (ع مص ) نشستن مردی فرومایه در جایگاهی حقیر. (از قطر المحیط).
-
تحت
لغتنامه دهخدا
تحت . [ ت َ ](ع اِ، ق ) زیر. ضد فوق . ظرف آید و اسم . و چون اسم باشد مبنی بر ضم بود، گویند: مِن ْ تحت ُ. ج ، تحوت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). نام یکی از جهات ششگانه است ، نقیض فوق . (از قطر المحیط). زیر....
-
تحت
دیکشنری عربی به فارسی
درزير , پايين , مادون , زير , در زير , از زير , پايين تر از , روي خاک , کوچکتر , پست تر , زيرين , پاييني , پايين تر , تحتاني , تحت نفوذ , تحت فشار , تحت , پايين تراز , کمتر از , تحت تسلط , مخفي در زير , کسري دار , کسر
-
تحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ فوق] taht زیر؛ پایین.
-
تحت
دیکشنری فارسی به عربی
تحت
-
واژههای مشابه
-
تَحْتِ
فرهنگ واژگان قرآن
زير
-
تحت اللفظی
فرهنگ واژههای سره
واژه به واژه
-
تحت عنوان
فرهنگ واژههای سره
زیر نام
-
تحت فشار
فرهنگ واژههای سره
زیر فشار
-
تحت لوای
فرهنگ واژههای سره
زیر درفش
-
protectorate1
تحتالحمایگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] وضعیت یک دولت غالباً ضعیف در تعامل با دولتی قدرتمند در عرصۀ بینالمللی که در چارچوب یک موافقتنامۀ بینالمللی اختیار تصمیمگیری آن دولت در امور سیاست خارجی و امنیتی به دولتی قدرتمند واگذار شده است