کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحبل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحبل
لغتنامه دهخدا
تحبل . [ ت َ ح َب ْ ب ُ ] (ع مص ) شکار کردن به دام . (منتهی الارب ). گرفته شدن صید در دام . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || فرورفتن دست و پای ستور در رسن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
واژههای همآوا
-
تهبل
لغتنامه دهخدا
تهبل . [ت َ هََ ب ْ ب ُ ] (ع مص ) ورزیدن جهت اهل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تکسب . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
اجهاء
لغتنامه دهخدا
اجهاء. [ اِ ] (ع مص ) بخیلی کردن : اجهی فلان علینا؛ بخیلی نمود بر ما. (منتهی الارب ). || هویدا و روشن گردیدن راه . (منتهی الارب ). || باردار ناشدن زن . یقال : اجهت فلانة علی زوجها؛ اذا لم تحبل . (منتهی الارب ). || گشاده شدن هوا. || بهوای گشاده رسیدن ...
-
ذئب
لغتنامه دهخدا
ذئب . [ ذِءْب ْ ](ع اِ) گرگ . ذیب . سلق . ابوجعدة. سرحان . سید. اُویس .پچکم . ابوسرحان . کلب البر. ج ، اذؤب ، ذئآب ، ذوبان .جالینوس فی الحادیة عشرةمن مفرداته ، اما کبدالذئب فقد القیت انا منها مرارافی الدواء المتخذ بالغافت النافع للکبد و لکنی لم اجرب...
-
اسعد
لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن نصربن جهشیاربن ابی شجاع بن حسین بن فرخان انصاری فالی ابزری وزیر اتابک سعدبن زنگی (594 - 623 هَ .ق .). مُکنّی به ابی نصر و ملقب به عمیدالدین ، صاحب قصیده ٔ معروف اشکنوانیّه . وی از فضلاء عصر خود بود.و با امام فخر رازی معاصر...