کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحالم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحالم
لغتنامه دهخدا
تحالم . [ ت َ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ تَحْلِمَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به تحلمة شود.
-
تحالم
لغتنامه دهخدا
تحالم . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) حلم نمودن بی حلم . (زوزنی ) (آنندراج ). حلم نمودن از خود که نباشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). خواب جعل کردن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
متحالم
لغتنامه دهخدا
متحالم . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) حلیم نماینده از خود که نباشد. (آنندراج ). کسی که خود را حلیم پندارد وحلیم نباشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحالم شود.
-
تحلمة
لغتنامه دهخدا
تحلمة. [ ت َ ل ِ م َ ] (ع ص ) ج ، تحالم .عناقی تحلمة؛ بزغاله ٔ بسیارکنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیارکنه . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).