کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحاد
لغتنامه دهخدا
تحاد. [ ت َ حادد ] (ع مص ) با یکدیگر مخالفت کردن و بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن و بمخالفت برخاستن . (از قطر المحیط). بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تهاد
لغتنامه دهخدا
تهاد. [ ت َ دد ] (ع مص ) در پی یکدیگر برآمدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
متحاد
لغتنامه دهخدا
متحاد. [ م ُ ت َ حادد ] (ع ص ) با یکدیگر مخالفت کننده . (آنندراج ). مخالفت کننده . (ناظم الاطباء). || بازدارنده . (آنندراج ). مر یکدیگر را بازدارنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تحاد شود.
-
محادة
لغتنامه دهخدا
محادة. [ م ُ حادْ دَ ](ع مص ) با کسی حرب کردن . (منتهی الارب ). || با کسی خلاف کردن . قال اﷲ تعالی یحادّون اﷲ و رسوله ؛ای یخالفون . (منتهی الارب ). تحاد. مخالفت و امتناع از انجام آنچه که واجب است . (از لسان العرب ). || با کسی خشم گرفتن . (منتهی الارب...