کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجویق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجویق
لغتنامه دهخدا
تجویق . [ ت َج ْ ] (ع مص ) جمع کردن . (از منتهی الارب )(از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج ). || بانگ زدن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
-
جستوجو در متن
-
مجوق
لغتنامه دهخدا
مجوق . [ م ُ ج َوْ وِ ] (ع ص ) جمعکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که گرد می کند و جمع می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجویق شود. || کسی که بانگ برمی زند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).