کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجهیزات جنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ground handling equipment
تجهیزات جابهجایی زمینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تجهیزاتی که برای بلند کردن یا جابهجایی اقلام سنگین از قبیل بال هواپیما یا موشک به کار میرود
-
personal protection equipment
تجهیزات حفاظت انفرادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] لباس و تجهیزاتی ویژه برای حفاظت در برابر آسیبهای فیزیکی و عفونی احتمالی در صحنههای بسیار خطرزای جُرم
-
on-track equipment
تجهیزات خطرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ماشینآلات نگهداری خط آهن که بر روی ریل حرکت میکنند
-
off-track equipment
تجهیزات غیرخطرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ماشینآلات نگهداری خط آهن که قادر به حرکت بر روی ریل نیستند و در حریم آن مورد استفاده قرار میگیرند
-
spill control gear
تجهیزات مهار ریزش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تجهیزاتی خاص برای جلوگیری از ادامۀ ریخته شدن آلایندهها در همان مراحل اولیۀ ریزش
-
equipment interchange receipt, EIR
رسید تحویل تجهیزات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] برگهای حاوی گزارش کامل وارسی تجهیزات در هنگام تحویل شناور به حملکننده یا به آمادگاه که در آن صدمات و ایرادات موجود درج میشود و به امضای دو طرف میرسد
-
جستوجو در متن
-
عِنان و سَنان
فرهنگ گنجواژه
تجهیزات جنگی.
-
ارسنال
فرهنگ فارسی معین
( اَ س ِ) [ فر. ] ( اِ.) کارخانة اسلحه و تجهیزات جنگی ، اسلحه سازی .
-
decoy ship
کشتی فریبگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی کشتی یا ناو استتارشده، با انواع سلاحها و تجهیزات جنگی، که بهصورت یک کشتی غیررزمی ظاهر میشود و بهسرعت میتواند بهصورت ناو جنگی وارد عملیات شود
-
جبخانه
لغتنامه دهخدا
جبخانه . [ ج ُب ْ ب َ ن َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) توپخانه . تجهیزات و اسلحه ٔ جنگی . || اسلحه خانه . (دزی ). در تداول کنونی مردم آذربایجان ، جبه خانه .
-
استعداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'este'dād ۱. توانایی ذهنی و فطری برای انجام دادن یا فراگرفتن کاری.۲. [قدیمی] مهیا کردن؛ آماده کردن.۳. [قدیمی] مهیا شدن؛ آماده شدن.۴. [قدیمی] افراد و تجهیزات جنگی.
-
ساز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - هریک از آلات موسیقی . 2 - وسایل زندگی . 3 - سامان ، نظم و ترتیب . 4 - استعداد، آمادگی . 5 - ابزار، آلت . 6 - نغمة موسیقی ، آهنگ . 7 - تجهیزات جنگی ، جنگ - افزار. 8 - جامه ، لباس . 9 - مکر، حیله ، فریب . ؛ به ~ کسی رقصیدن کنایه از: بازی...
-
جهاد
لغتنامه دهخدا
جهاد. [ ج ِ ] (ع مص ) قصد که بسوی دشمن کنندبحرب . (ربنجنی ). کارزار کردن با دشمنان در راه خدا.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). جنگیدن در راه حق . خواندن بسوی دین حق . (از تعریفات ). || (اِ) جنگ دینی . غزو مسلمانان با کافران . (فرهنگ فارس...
-
ساز و برگ
لغتنامه دهخدا
ساز و برگ .[ زُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اسباب و سامان . (بهار عجم ) (آنندراج ). برگ و ساز. ساز و آلت . ساز و سامان . آلات و ادوات . اسباب . وسائل . لوازم : ز خان و مان و قرابت به غربت افتادم بماندم اینجا بی ساز و برگ و انگشتال . ابوالعباس . || ...
-
مهمات
لغتنامه دهخدا
مهمات . [ م ُ هَِ م ْ ما ] (ع ص ، اِ) ج ِ مهمة. || ج ِ مهم . || کارها. کارهای خطیر. امور مهم . کارهای سخت . امور بااهمیت . مسائل مهم . مسائل بااهمیت . کارهای پیش آمده . (لغت ابوالفضل بیهقی ) : دیگر سال امیر به بلخ رفت که آنجامهمات بود. (تاریخ بیهقی ص...