کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجهیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تجهیز
/tajhiz/
معنی
۱. مجهز کردن.
۲. آماده کردن اسباب کاری مانندِ سازوبرگ لشکر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آراستن، آماده کردن، بسیجیدن،
۲. آمادهسازی، بسیج، تدارک، تهیهبینی، مجهزسازی
برابر فارسی
ساز و برگ
فعل
بن گذشته: تجهیز کرد
بن حال: تجهیز کن
دیکشنری
equipment
-
جستوجوی دقیق
-
تجهیز
واژگان مترادف و متضاد
۱. آراستن، آماده کردن، بسیجیدن، ۲. آمادهسازی، بسیج، تدارک، تهیهبینی، مجهزسازی
-
تجهیز
فرهنگ واژههای سره
ساز و برگ
-
تجهیز
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آراستن ، آماده کردن . 2 - آماده کردن لشکر.
-
تجهیز
لغتنامه دهخدا
تجهیز. [ ت َ ] (ع مص ) دوانیدن اسب را بروی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ساختن جهاز عروس و لشکر و مرده و مسافر و غازی و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از غیاث اللغات )(از فرهنگ نظام ) :...
-
تجهیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tajhiz ۱. مجهز کردن.۲. آماده کردن اسباب کاری مانندِ سازوبرگ لشکر.
-
تجهیز
دیکشنری فارسی به عربی
زي
-
واژههای مشابه
-
تجهيز
دیکشنری عربی به فارسی
منبع , موجودي , تامين کردن , تدارک ديدن
-
تجهیز کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مجهز ساختن، بسیج کردن ۲. آراستن، ساختن ۳. آماده کردن، مهیا ساختن ۴. بسیج کردن، بسیجیدن
-
تجهیز کردن
لغتنامه دهخدا
تجهیز کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) ساز دادن . باساز کردن . برساختن . ساختن .
-
تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
زي , عبي
-
تجهیز كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استنفر
-
واژههای همآوا
-
تجحیظ
لغتنامه دهخدا
تجحیظ. [ت َ ] (ع مص ) تیز کردن نظر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).